غزل شماره ۲۸۹ حافظ : مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
غزل شماره ۲۸۹ حافظ به همراه تعبیر و تفسیر آن را در پرشین وی بخوانید
فال حافظ اصلی از دیوان حافظ شیرازی با معنی و تفسیر کامل
غزل شماره ۲۸۹ حافظ شیرازی : دانه ی در
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
بوی شیر از لب همچون شکرش میآید
گر چه خون میچکد از شیوه چشم سیهش
چارده ساله بتی چابک شیرین دارم
که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش
از پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش
معنی و تعبیر غزل شماره ۲۸۹ حافظ شیرازی
ای صاحب فال ، به کسی دل بسته ای که از لحاظ فکری و روحی هیچ تناسبی با شما ندارد و بدانید ادامه این عشق برای شخص شما بسیار بسیار خطرناک و ناامید کننده به نظر می رسد ، چرا که او نیز هیچ تعلق خاطری به تو ندارد و اصولا از نظر عقلی به راهی غلط رفته که تنها از آن جز پشیمانی و اندوه برای تو چیزی به ارمغان ندارد .
غزل شماره ۲۸۹ حافظ با صدای سهیل قاسمی:
فایل صوتی غزل شماره ۲۸۹ حافظ
فاتحهای برای حافظ شیرازی بخوان و با خود جملات زیر را زیر لب زمزمه کن:
ای حافظ شیرازی!
تو محرم هر رازی!
تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم میدهم که هر آنچه صلاح و مصلحت من را در آن می بینی برایم آشکار سازی و آرزوی مرا برآورده سازی و من را به موفقیت برسانی .
برای گرفتن فال حافظ کلیک کنید
.
.
فال مجدد حافظ
.
.