چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

شنیدن سخن مخالف راه معالجه پرخاشگری است

اشتراک:
شنیدن سخن مخالف راه معالجه پرخاشگری است روانشناسی
علت ناشکیبایی‌ها و پرخاشگری‌هایمان چیست؟ چرا نسبت به هم بی‌طاقت شده‌ایم.با این عصبیت‌هایی که زندگی روزمره‌مان را به چالش کشیده است چه باید بکنیم، پرخاش صرفاً بخش کوچکی از عادت‌های ناپسند آنهایی است که در زندگی جز نیمه خالی لیوان را دیدن به چیز دیگری فکر نمی‌کنند.آیا ریشه تمام این بدبینی‌ها در عنصری به نام […]
علت ناشکیبایی‌ها و پرخاشگری‌هایمان چیست؟ چرا نسبت به هم بی‌طاقت شده‌ایم.
با این عصبیت‌هایی که زندگی روزمره‌مان را به چالش کشیده است چه باید بکنیم، پرخاش صرفاً بخش کوچکی از عادت‌های
ناپسند آنهایی است که در زندگی جز نیمه خالی لیوان را دیدن به چیز دیگری فکر نمی‌کنند.
آیا ریشه تمام این بدبینی‌ها در عنصری به نام «کم‌طاقتی» نیست، اما این «کم‌طاقتی» از کجا ریشه گرفته است؟ «خودخواهی»
و «خودبرتربینی» شاید همان عناصر کلیدی باشند که در حال حاضر ما را دچار تردیدها و بگومگوها کرده‌اند…
رفتار برخی مسئولان و رسانه‌ها نیز در پرخاشگری جامعه بی‌تأثیر نیست.
ایران ؛ حجت‌الاسلام بهمن شریف‌زاده استاد اخلاق عرفان اسلامی در گفت‌وگو با یکی از علل مهم ناشکیبایی و پرخاشگری را
«حق پنداشتن» خود می‌داند و می‌گوید: اگر میزان خودبینی، خودرأیی و خودخواهی شدت پیدا کند نه فقط تحمل شنیدن سخن
مخالف کم می‌شود که تحمل گوش کردن به حرف مخالف هم کاهش پیدا می‌کند.
این خودرأیی که ریشه در خودخواهی و خودبینی دارد مقتضی آثار ناشایست و عکس‌العمل‌های نازیبا در انسان است که یکی
از آنها عدم تحمل رفتار مخالف است.
فرد خودرأی چون همیشه حق را ملازم با خود می‌بیند یعنی سخن، باور و رفتار خود را عین حقیقت می‌پندارد
پذیرش او هم نسبت به هرگونه مخالفتی با افت جدی روبه‌رو می‌شود و پیش از گوش کردن و دقت کردن
در سخن مخالف، فوراً به مخالفت با هرگونه سخن مغایر با باورهای خودش می‌پردازد یعنی حتی اجازه تحمل و درنگ
را هم به خود نمی‌دهد.
وی با بیان اینکه چنین فردی حتی مجاز نمی‌بیند که در اندیشه‌های مخالف با خودش تأمل کند، تصریح می‌کند: این
فرد احتمال درست بودن سخن مخالف خودش را مساوی با صفر می‌داند به این معنی که امکان ندارد حرف خودش
غلط و حرف طرف مقابلش درست باشد، لذا هر چقدر حرف مخالف او با منطق بیشتری عرضه شود با پرخاش
بیشتر او روبه‌رو می‌شود.
شریف‌زاده ریشه‌ای‌ترین علت پرخاشگری را عدم تحمل سخن مخالف می‌داند و می‌گوید: بر این اساس برای رهیدن از پرخاشگری باید
این ریشه را برطرف کرد.
انسان‌ها باید به تواضعی در باورهای خودشان برسند که همیشه احتمال نادرست بودن افکار خودشان را بدهند البته اگر دلیلی
بر درستی افکار خودشان دارند باید بر باورهای خود پابرجا بمانند، اما همیشه هم این احتمال را بدهند که ممکن
است خطا در باورهایشان باشد.
وی با تأکید بر این‌که احتمال راه یافتن لغزش در اندیشه همه افراد وجود دارد، می‌گوید: بنابراین گوش به حرف
مخالف دادن و دقت کردن در آن نکاتی را پیش‌روی انسان قرار می‌دهد که ممکن است تاکنون به ذهن خطور
نکرده باشد.
این یک راه معالجه جدی است، ما باید تفکر را در جامعه نهادینه کنیم چرا که اگر نهادینه شد از
پرخاشگری دور خواهیم شد، اما اگر تفکر فضای جامعه را ترک کند تعصب‌های بی‌پایه و بی‌منطق همه را پرخاشگر می‌کند
و فرد فرصت شنیدن حرف‌های مخالف را از دست می‌دهد و با این توصیف جامعه به قهقرا می‌رود.
به گفته این استاد اخلاق ما با تفکر، پرخاشگری را در جامعه از میان می‌بریم و با ترویج اخلاق، حدی
در برابر پرخاشگری در جامعه ایجاد می‌کنیم که با بالا رفتن ظرفیت افراد جلوی پرخاشگری گرفته می‌شود اما برای این
کار چه باید بکنیم؟ شریف‌زاده در این‌باره معتقد است که مردم را باید به پرسش کردن ترغیب کنیم تا از
این طریق پرسش در فضای جامعه نهادینه شود.
به جای این‌که در برابر پرسش بایستیم و با آن مخالفت کنیم باید راه پرسیدن را باز کنیم تا تفکر
نهادینه شود.
جمشید جراره، جامعه شناس نیز با اشاره به این موضوع می‌گوید: یکی از عوامل اصلی خشم، پرخاشگری و کم شکیبایی،
علت مغزی است.
ما در مغزمان، بخشی داریم به نام بادامی مغز که اوج خشم محسوب می‌شود، یعنی اگر این بخش تحریک شود
فرد بشدت خشمگین می‌شود، اما اگر بخش دیگر مغز تحریک شود خشم به آرامی صورت می‌گیرد، این بادامی مغز یک
خاصیتی دارد که مثلاً اگر یک‌بار تحریک شود باز آمادگی دارد که برای چندمین بار دوباره تحریک شود.
پس این باور که اگر خشمگین شدی داد و فریاد کن کاملاً خلاف رویه‌های علمی است چون با ویژگی‌ بادامی
مغز اگر شما خشمگین شدی و برای تخلیه خشمت شروع به پرخاشگری و داد و بیداد کردی مغزت باز هم
تحریک می‌شود تا برای چندمین بار تو را در موقعیت خشم و عصبانیت قرار دهد، اینکه حضرت امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند که
خشم خود را فروخورید دقیقاً به همین ویژگی برمی‌گردد، متأسفانه چون مردم از این مسئله بی‌اطلاعنــــــد و آموزش‌های لازم را
هم ندیده‌اند همچنان به رفتار قبلی‌شان ادامه می‌دهند.
جـــراره یک عامل دیگر در بروز پرخاشگری و ناشکیبایی را تقویت رفتار می‌داند و معتقد است که عکس‌العمل اطرافیان در
برابر خشم ما خود عاملی می‌شود برای تقویت آن رفتار.
مثلاً شما می‌بینید که اگر در فلان اداره داد و بیداد نکنی یا عصبانی نشوی کارت راه نمی‌افتد خب این
مسئله باعث شرطی شدن رفتار خشم و پرخاشگری در شما می‌شود.
متأسفانه این یک معضل اجتماعی و روانی است که در حال حاضر میان مردم بسیار رایج شده است.
بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد رفتارهای کودکان از طریق مشاهده شکل می‌گیرد و ۳۰ تا ۴۰ درصد دیگر بر
اثر سخنرانی و گوش دادن اتفاق می‌افتد.
شاید به همین علت هم باشد که در روایات ما به کرات اشاره شده که مردم را به کارهای خیر
و نیک دعوت کنید با غیر زبانتان یعنی با عمل و رفتارتان، چرا که در این صورت تأثیر آن حرف
دوچندان خواهد بود و این به خاطر الگوی مشاهده‌ای است.
حالا شما از فیلم‌ها که بگذرید می‌بینید که مثلاً فلان مقام مسئول با فلان بزرگ اجتماعی و سیاسی در مجلس
و جاهای دیگر در مقابل دید میلیون‌ها نفر مثلاً در مجلس در حال کشاکش و پرخاش است البته نوع این
پرخاش نه آشکار که کاملاً پنهان است.
یا مثلاً فلان مدیر اداره جلوی دید کارمندان رده پائین مشغول داد و بیداد و کلنجار رفتن است، خب نتیجه
این رفتارها چه خواهد بود؟ آیا غیر از این است که پرخاشگری و کم‌شکیبایی تبدیل به یک عادت رایج و
معمول در میان مردم در هر رده و شغلی می‌شود.
جراره به کاهش تقویت منفی در این زمینه اشاره می‌کند و می‌گوید: به طور قطع وقتی تقویت منفی کاهش یابد
ناشکیبایی افزایش می‌یابد، بنابراین اگر رفتار پرخاشگرانه اتفاق بیفتد و عامل خوشایند از زندگی فرد خارج شود مثلاً اگر کارمندی
پرخاشگری بکند و موقعیت شغلی خود را از دست بدهد دیگر مرتکب آن رفتار اشتباه و منفی نخواهد شد چون
عامل خوشایند حذف شده است.
وی با تأکید بر این که عامل خشم در همه انسانها وجود دارد و جزو لاینفک زندگی همه آدم‌هاست، می‌گوید:
اگر این عامل در حد یک هشدار باشد و اجازه ندهدکه به فرد ظلم شود می‌تواند مثبت هم قلمداد شود،
اما اگر خشم به درستی و به موقع تخلیه نشود تبدیل به پرخاشگری می‌شود که اگر بر سر دیگران خالی
کنیم در حق آنها اجحاف کرده‌ایم.
بنابراین ما باید مهارت کنترل و مدیریت خشم را فرا بگیریم.
اما این خشم و پرخاشگری چه زمانـــی رخ می‌دهد؟ جراره در این زمینه به چند عامل اصلی اشاره می‌کند.
نخستین عامل استرس شغلی است، یعنی وقتی که فرد در جایگاه خود قرار ندارد یا از شغلش آن طور که
باید و شاید راضی نیست دچار ناشکیبایی و پرخاشگری می‌شود.
دومین عامل عدم رضایت از زندگی است، بعضی از زن و شوهرها از با هم بودن لذت نمی‌برند خب این
احساس نارضایتی که با عدم لذت همراه است را به فرزندان‌شان هم منتقل می‌کنند یا در آن طرف جوانی می‌خواهد
ازدواج کند، اما مورد مناسب خود را پیدا نمی‌کند، آیا این فرد دچار عصبانیت و خشم و پرخاش نخواهد شد؟!
سومین عامل مشکلات مالی و اقتصادی است، تورم بالا، بدهکاری‌ها و وام‌ها از جمله مواردی هستند که فرد را دچار
ناشکیبایی و پرخاش می‌کنند.
شکست‌های عاطفی و روانی، آلودگی هوا و انواع بیماری‌ها مثل سرطان نیز از دیگر عواملی هستند که در فرد ایجاد
ناکامی کرده و به دنبال آن ناشکیبایی و پرخاشگری ایجاد می‌کنند.
جراره در این میان به آمار جالبی هم اشاره می‌کند و آن اینکه هم اکنون ۲۱ درصد شهروندان پایتخت‌نشین دچار
اختلال روانی مثل افسردگی شدید، پارانوئید و شخصیت ضداجتماعی هستند یا آمار دیگری که نشان می‌دهد ۵۳ درصد دانش‌آموزان دبیرستانی
دچار پرخاشگری هستند، خب علت چیست؟ برخی شواهد نشان می‌دهد که ۱۷ تا ۲۰ درصد از این استرس‌ها به خاطر
امتحان و سخت بودن درس‌هاست.
اما آیا با وجود همه این مشکلات، ما اجازه داریم که خشم‌مان را بر سر دیگران خالی کنیم؟ خیر ما
از هیچ نظری چه دینی، اخلاقی و عرفی اجازه پرخاشگری در اجتماع را نداریم.
وی به دو راه مداخله برای کنترل خشم اشاره می‌کند و می‌گوید:‌ نخستین راهکار، شناسایی عامل خشم و مقابله با
آن است ما اگر در همان مراحل ابتدایی متوجه عامل اصلی شویم در کنترل خشم موفق‌تر خواهیم بود.
دومین راه قدرت درک و فهم در خاموش کردن خشم است.
ما نباید اجازه دهیم که بادامه مغزمان تحریک شود، چرا که در این صورت رفتار ما به کرات تکرار خواهد
شد.
راهکار دوم برای صبور بودن این است که ما همیشه خودمان را به جای طرف مقابل قرار دهیم، اگر اینگونه
نگاه کنیم آستانه تحمل ما بالا می‌رود و می‌توانیم راه درست مواجه با خشم را یاد بگیریم.
در این صورت ما می‌توانیم در برابر خشن‌ترین آدم‌ها راحت و آرام برخورد کنیم.
جراره اما در پایان گذری هم به کلانشهر تهران می‌زند و می‌گوید که تهران شهر مطلوب ما نیست، جمعیت بالایی
دارد، استرس و خشم در آن بیش از دیگر شهرهای کشور است چرا که در تهران مصرف‌گرایی و شهرنشینی جای
همه عناصر زنده و پویا را گرفته است.
در این شهر نظم و مقررات اگر چه تا حدودی وجود دارد، اما شلوغی و ازدحام جایی برای پیش‌بینی و
برنامه‌ریزی نمی‌گذارد، همین می‌شود که مردم هر لحظه برای دیر رسیدن یا به موقع نرسیدن‌شان دچار استرس و خشم و
ناشکیبایی می‌شوند.
مسئله ترافیک هم که در جای خودش…
زیبایی شهر هم آن چنان دلربا نیست که بگوییم خشم‌مان را کنترل کند.
همه این عوامل در حقیقت دست به دست هم داده تا عصبانی‌مان کند، پرخاشگرمان کند و در آخر کم‌طاقت‌مان…
گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس