داستان کوتاه | ابزار گران شیطان
داستان کوتاه ابزار گران شیطان
داستان کوتاه ابزار گران شیطان ,گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد
و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت.
این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت ، خشم، آز، حسادت، قدرتطلبی و دیگر شرارتها بود.
ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر میرسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود
آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟» شیطان پاسخ داد: «این نومیدی از تواناییهای خود و رحمت خدا است.» آن
مرد با حیرت گفت: «چرا این قدر گران است؟»
داستان کوتاه ابزار گران شیطان
شیطان با همان لبخند مرموزش
پاسخ داد: «چون این مؤثرترین وسیله من است.
هرگاه سایر ابزارم بیاثر میشوند، فقط با این وسیله میتوانم در قلب انسانها رخنه کنم و کاری را به انجام
برسانم.
اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، میتوانم با او هر آنچه میخواهم
بکنم.
من این وسیله را در مورد تمامی انسانها به کار بردهام.
به همین دلیل این قدرکهنه است!» یکی بود