جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان جالب | کادوی کم درد

اشتراک:
پیامک و تبریک تولد
رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود رفت....

داستان جالب کادوی کم درد

داستان جالب کادوی کم درد ,رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به
سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود رفت.
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد.
پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج
شد.
وارد مغازه شد.
با ذوق گفت: ببخشید آقا! یه کمربند می خواستم.
آخه فردا تولد پدرمه.
مغازه دار میگه: به به! مبارک باشه! چه جوری باشه؟ چرم یا معمولی، مشکی یا قهوه ای…
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت.
– فرقی نداره.
فقط …
فقط دردش کم باشه!

داستان جالب کادوی کم درد

داستان جالب : کادوی کم درد

عصر ایران

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس