جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

هرآنچه که درباره حضرت رقیه (س) در کتب تاریخی نوشته اند

اشتراک:
همه چیز درباره حضرت رقیه احکام و مسائل شرعی
امام حسین با خانواده اش به کربلا رفت و فرزندان خردسالش هم در کنار او بودند. همه چیز درباره حضرت رقیه را در ادامه بخوانید.

واقعه عاشورا شرم اورترین رفتارهای انسانی را در تاریخ ثبت کرد. وقتی پروان بهترین دین خدا منحرف شدند و به بهترین و بزرگ ترین انسان های تاریخ وحشیانه حمله کردند و کشتار فجیعی راه انداختند و زن و فرزند آنها را به اسارت گرفتند تاریخ دیگر روی خوش ندید . همه چیز درباره حضرت رقیه را در پرشین وی بخوانید.

همه چیز درباره حضرت رقیه

حضرت رقیه (س) در کتب تاریخی و مقاتل
قدیمی ترین موّرخی که درباره این کودک به عنوان دختر امام حسین(ع) و قصّه او در شام سخن گفته است،
مورّخ خبیر عماد الدین حسن بن علی طبری در کتاب «کامل بهائی» است.او می نویسد: « زنان خاندان نبوّت، در
حال اسیری..

مورخان و مقتل نویسان در بیان فرزندان حضرت ابا عبداللّه(ع) هنگامی که به دختران او رسیده
اند، به ذکر دو دختر به نامهای « فاطمه » و «سکینه» بسنده کرده اند.برخی نام «زینب» را نیز بدانها
افزوده اند.

و البته در منابع متأخران، گاه تا هشت دختر برای آن حضرت نام برده اند که عبارت اند
از: فاطمه کبری، فاطمه صغری، زبیده، زینب، سکینه، امّ کلثوم، صفیه و دختری که در خرابه وفات کرده است که
بعضی نامش را زبیده و بعضی رقیه گفته اند.

امّا در هیچ یک از منابع تاریخی اوّلیه، نامی از دختر
خردسالی سه یا چهار ساله برای امام حسین(ع) که اسم آن رقیه یا فاطمه صغری و یا با نامی دیگر،
دیده نشده است و نیز اینکه هنگام اقامت کاروان اسیران در شام، چنین دختری با آن صحنه غمناک و شهادت
اسفناک مشاهده نشده است.آری، در برخی کتاب های متأخر، شرح حالِ این دختر آمده است که به زودی بدان اشاره
می شود.

همه چیز درباره حضرت رقیه

اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا از چنین دختری با آن سرنوشت غمبار، در کتاب های تاریخی اوّلیه،
سخنی به میان نیامده است و این جریان را ثبت نکرده اند.در جواب باید گفت که شیعیان در طول تاریخ
بر اثر حکومت حاکمان جور، یا فرصت و مجال ثبت حوادث تاریخی را پیدا نکرده اند و یا در صورت
ثبت، ستمگران آثار علمی و تاریخی شان را سوزانده اند و از بین برده اند؛ مانند کتاب سوزی مشهور محمود
غزنوی در ری در سـال ۴۲۳ ق، کشتار و کتاب سوزی طغرل در بغداد در عصر شیخ طوسی، داستان حسنک
وزیر و آوارگی فردوسی، کشتارها و کتاب سوزی های «جزّار» حاکم مشهور عثمانی در شامات، در جنوب لبنان و…
»[۴]

همه چیز درباره حضرت رقیههمه چیز درباره حضرت رقیه

از اینرو ممکن است این جریان در کتب تاریخی گذشته بوده؛ ولی سپس از بین رفته باشد.شاهد این ادّعا از
بین رفتن کتاب پرارج «الحاویه فی مثالب معاویه»، تألیف قاسم بـن محمّد بن احمد مأمونی از علمای اهل سنّت است.کامل
بهائی، اصل قصّه رقیه را از آن نقل کرده است.[۵] به این سبب است که در مسائل فقهی، گاهی منبع
و مدرک یک حکم از بین رفته است.فقها، شیاع یک حکم را بـین شـیعه در صورت اتصال به دوران معصوم،
معتبر می دانند.

* شواهدی بر وجود رقیه (س)

با اینکه در تواریخ رسمی قرون اوّلیه، سرگذشت رقیه نیامده است؛ ولی با این حال برخی روایات و منابع به
اسم او اشاره کرده اند که به نمونه هایی اشاره می شود۱٫محدّث و مورّخ جلیل القدر، مرحوم سید بن طاووس(متوفای
۶۶۴ ق) می نویسد: «حضرت سید الشهداء، زمانی که اشعار معروف «یا دَهْرُ اُفٍّ لَک مـِنْ خـَلِیلٍ…
» را ایراد فرمود، زینب(س) و اهل حرم، فریاد به گریه بلند کردند.حضرت آنان را امر به صبر کرد؛ آن
گاه فرمود: «یا اُخْتاهُ یا اُمَّ کلْثُوم، وَاَنْتِ یا زَینَبُ وَ اَنْتِ یا رُقَیهُ وَ اَنْتِ یا فاطِمَهُ، وَ اَنْتِ
یا رُبابُ، اُنْظُرْنَ اِذا اَنَا قُتِلْتُ فَلا تَشْقَقْنَ علَی جَیباً وَلا تَخْمَشْنَ عَلَی وَجْهاً وَلا تَقُلْنَ عَلَی هَجْراً[۶]؛

خواهرم امّ
کلثوم و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب دقّت کنید زمانی
که من به قتل رسیدم،[در مرگم] گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.» طبق این
سخنان، نام رقیه به زبان امام حسین(ع) جاری شده است.

پس باید یکی از بستگان نزدیک حضرت باشد و از آنجا
که بین خواهران و یا همسران، شخصی با این نام نداشته ایم به احتمال، دختر حضرت، مقصود است.۲٫
امام حسین(ع) پس از شهادت علی اصغر به ظاهر به عنوان خداحافظی به خیمه آمد؛ آن گاه فریاد برآورد: «یا
اُمَّ کلْثُومَ، وَ یا سَکینَهُ وَیا رُقَیهُ وَ یا عَاتِکهُ وَ یا زَینَبُ یا اَهْلَ بَیتِی عَلَیکنَّ مِنِّی السَّلامُ؛ ای
امّ کلثوم! ای سکینه! ای رقیه! ای عاتکه! ای زینب! ای اهل بیت من! خداحافظ!»اینجا هم از رقیه در ردیف
خواهران و دختران نام برده شده است.۳٫

زندگی دختر سه ساله امام حسین

آورده اند که امام حسین(ع) در آخرین لحظات حیات خویش، هنگام مواجهه با شِمرْ چنین فرمود: «اَلا یا زَینَبُ یا
سَکینَهُ! اَیا وُلْدِی! مَنْ ذا یکونُ لَکمْ بَعْدِی؛ اَلا یا رُقَیهُ! یا اُمَّ کلْثُومَ! اَنْتُمْ وَدِیعَهُ رَبِّی، الْیوْمَ قَدْ قَرُبُ
الْوَعْدُ؛[۸] ای زینب! ای سکینه! ای فرزندان من! چه کسی بعد از من برای شما[و سرپرست شما]خواهد بود؟ ای رقیه!
ای ام کلثوم! شما امانت پروردگار من هستید.امروز وعده[شهادت] نزدیک است.»اینجا هم در ردیف خواهران و دختران اسم او وجود
دارد؛ به ویژه کلمه ودیعه می رساند که در این مجموعه نزدیکانی بوده اند که حضرت در قبال آنها مسئولیت
دارد و به عنوان امانت الهی برای حضرت مطرح بوده اند.۴٫

در برخی روایات آمده است که حضرت سکینه در روز عاشورا به خواهر سه ساله اش که به احتمال قوی
همان رقیه باشد، گفت: «بیا دامن بابا را بگیریم و مانع رفتن و کشته شدنش شویم.»امام حسین(ع) با شنیدن این
سخن، بسیار اشک ریخت و آن گاه رقیه صدا زد: «بابا! مانعت نمی شوم.صبر کن تا تو را ببینم.» آن
حضرت، او را در آغوش گرفت و لبهای خشکیده اش را بوسید.در این هنگام، آن نازدانه ندا داد: «اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ
فَاِنَّ الظَّمأَ قَدْ اَحْرَقَنِی؛[بابا] تشنه ام، تشنه ام، شدّت تشنگی،[جگر] مرا آتش زده است.» امام حسین (ع) به وی فرمود:
«کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم».

همه چیز درباره حضرت رقیه

آن گاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوی میدان برود.باز هم او، دامن
پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا اَبَهُ اَینَ تَمْضِی عَنَّا؟؛ باباجان چرا از پیش ما می روی؟»امام یک
بار دیگر آن دردانه را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلی پُرخون از او جدا شد.[۹]شبیه
این قصه با تفاوت هایی از هلال و دیگران نقل شده است.۵٫

همه چیز درباره حضرت رقیههمه چیز درباره حضرت رقیه

هنگامی که زینب(س) در کوفه با سر بریده ابا عبد اللّه(ع) مواجه شد، اشعاری سرود که در ضمن آن آمده
است: «یا اَخِی فاطِمُ الصَّغِیرَهُ کلِّمْهَا فَقَد کادَ قَلْبُها اَنْ یذُوبا[۱۰]؛ ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک
است قلبش ذوب شود[و تهی شود]» فاطمۀ صغیره در ذهن متأخران و متقدمان بر رقیه اطلاق می شده است.با توجه
به اینکه فاطمه، دختر بزرگ امام حسین (ع) بوده و به عقد حسن مثنّی در آمده است، نمی تواند این
فاطمه، همان فاطمه باشد.پس باید دختر دیگری برای ابا عبداللّه(ع) باشد که به سر بابا خیره خیره نگاه می کرده
است.۶٫

اشعار سیف بن عمیره نخعی کوفی که در دوران امام صادق(ع) می زیسته است، در ضمن این قصیده آشکارا دوبار،
نام رقیه را آورده استوَسکینَهُ عَنْها السَّکینَهُ فارَقَتْ لَمَّا اَبتَدَیتَ بِفُرقَهِ وَتَغَیرِوَ رُقَیهُ رَقَّ الْحَسُودُ لِضَعْفِها وَ غدا لِیعْذِرَهَا الَّذِی
لَمْ یعْذَرُوَ لِاُمِّ کلْثُومَ یجِدْ جَدِیدها لثم عقیبٍ دَمُوعُها لَمْ یکررلَمْ اَنْسِها وَسَکینَه وَ رُقَیهَ یبْکینَهُ بَتَحسُّرٍ وَتَزَفُّرٍ [۱۲]در اشعار
فوق دو بار به نام رقیه اشاره شده است.۷٫

ماجرای عاشورا

هلال بن نافع می گوید که در میان دو صف لشکر(دشمن) ایستاده بودم.کودکی از حرم امام حسین(ع) بیرون آمد.امام به
سوی میدان می آمد که کودک با گام های لرزان، دوان دوان خود را به امام رسانید و دامن آن
حضرت را گرفت و گفت: «یا اَبَه! اُنْظُرْ اِلَی فَاِنِّی عَطْشانٌ؛ ای پدر! به من بنگر و ببین من تشنه
ام.»این تقاضا آن چنان جانسوز بود که اشک از دیدگان امام حسین(ع) جاری ساخت و فرمود: «بُنَیهُ اَللَّهُ یسْقِیک فَاِنَّهُ
وَکیلِی؛ دخترم[می دانم تشنه ای]خداوند تو را سیراب کند که او وکیل[و پنـاهگاه] من است.» هلال گفت: «پرسیدم این دختر
چه کسی بود و با امام حسین(ع) چه نسبتی داشت؟»

اسارت حضرت رقیه

گفتند: «او رقیه دختر سه ساله امام حسین (ع) بود.»در
قصّۀ کربلا داستان به این صورت آمده است که چون حضرت خواست به میدان برود، التفاتی به سوی دخترش کرد.او
از زنان جدا شده بود و در گوشه ای می گریست و ندبه می کرد.امام نزد او آمد و وی
را تسلّی داد و این زبان حال اوست:هَذَا الْوَدَاعُ عَزیزَتِی وَ الْمَلْتَقَی یوْمَ الْقِیامَۀِ عِنْدَ حَوْضِ الْکوْثَرِای عزیز من! این
آخرین وداع است و ملاقات روز قیامت نزد حوض کوثر خواهد بود.فَدَعَی الْبُکاءَ وَ لِلْاَسَارِ تَهَییء وَاسْتَشْعِرِی الصَّبْرَ الْجَمِیلَ وَ
بَادِرِیگریه را رها کن،

برای اسارت مهیا باش و بردباری نیکو را شعار خود قرار بدهوَ اِذَا رَاَیتَنِی عَلَی وَجْهِ
الثَّرَی دامِی الْوَریدِ مُبَضَّعاً فَتَصَبِّرِیو چون پیکر قطعه قطعۀ من را روی خاک مشاهده کردی، در حالی که از رگ
هایم خون جاری است، شکیبایی کن.در پاورقی، صفحه ص ۵۱۸، اضافه کرده است که در لحظه وداع، دخترکی از آن
حضرت، آب مطالبه کرد.حضرت به او فرمود که به نزد تو باز خواهم گشت و شاید مراد از بازگشت، سر
مقدس آن حضرت بوده است.[که نزد رقیه بازگشت]؛ واللّه العالم.۸٫

حمله به خیمه ها در عاشورا

عصر عاشورا که دشمنان برای غارت به خیمه ها ریختند، آنجا
در مجموع ۲۳ کودک از اهل بیت علیهم السلام را یافتند.به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک بر
اثر شدّت تشنگی در خطر مرگ هستند.وی اجازه داد به آنها آب بدهند.وقتی نوبت به حضرت رقیه رسید، آن حضرت،
ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد.یکی از سپاهیان دشمن پرسید: «کجا می روی؟» حضرت
رقیه فرمود: «بابایم تشنه بود.می خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.» او گفت: «آب را خودت بنوش
که پدرت را با لب تشنه شهید کردند.» حضرت رقیه گریه کنان گفت: «پس من هم آب نمی آشامم.»

حوزه ـ پرسمان

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس