شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

سارا شاهی از نوادگان پادشاهان قاجار که در آمریکا زندگی می کند

تاریخ نشر :دوشنبه 02 ژانویه 2023 اشتراک:
اخبار گوناگون
آهو جهانسوز شاهی که بیشتر با نام سارا شاهی شناخته میشود، بازیگر، مُدل متولد ۱۰ ژانویه ۱۹۸۰ در تگزاس است. پدرش عباس جهانسوزشاهی در سفارت مشغول به کار بود که پیش از انقلاب اسلامی با خانواده به آمریکا مهاجرت کرد.

سارا شاهی ندیده فتحلیشاه قاجار پادشاه قرن ۱۹ است. سارا به زبان های انگلیسی و فارسی و اسپانیایی صحبت میکند. درحالیکه سال ۲۰۰۰ به عنوان یک فرد خارجی در برنامه دکتر تی و زنان کار می کرد، با رابرت آلتمن کارگردان ملاقات کرد او سارا شاهی را تشویق کرد برای بازیگر شدن به هالیوود برود. سارا شاهی از نوادگان پادشاهان قاجار را در پرشین وی ببینید.

سارا شاهی

سارا شاهی ندیده فتحعلی شاه قاجار، از پادشاهان قاجار در قرن نوزدهم ایران، از پدر و مادری ایرانی به نام‌های عباس و ماه منیر جهانسوز شاهی به دنیا آمد. او یک خواهر به نام سمنتا (دستیار تولید) و یک برادر به نام هومن دارد.

سارا شاهیسارا شاهی

سارا شاهی در ۱۰ ژانویه ۱۹۸۰ با نام آهو جهانسوز شاهی در یولس، تگزاس، ایالات متحده به دنیا آمد و بزرگ شد. او دختر عباس جهانسوز شاهی و ماهمنیر سروشاذر، طراح داخلی است که در ده سالگی طلاق گرفتند. خانواده پدرش دو سال قبل از انقلاب ۱۳۵۷، ایران را ترک کردند.

ندیده فتحعلی‌شاه قاجار در آمریکا

سارا شاهیسارا شاهی از نوادگان پادشاهان قاجار

او به دستور پدرش، علاوه بر انگلیسی، با زبان فارسی نیز بزرگ شد. والدین شاهی از سن هشت سالگی شروع به شرکت در مسابقات جشنواره زیبایی او کردند. شاهی رتبه ۹۰ را در مجله ماکزیم در لیست صد زن جذاب سال ۲۰۰۵ کسب کرده‌ است و در سال ۲۰۰۶ به رتبه شصت و ششم صعود کرده‌است.

او در سال ۲۰۰۹ با استیو هاوی بازیگر سرشناس هالیوود ازدواج کرد و ثمره این زندگی یک پسر به نام ویلیام وولف هاوی می باشد. اما متاسفانه آنها در سال ۲۰۲۰ از یک دیگر جدا شدند.

نمایش قدرت به‌شیوه خاص!

عهدنامه گلستان به تنهایی تأسف‌بار بود و برای بدنام کردن یک شاه و بلکه یک سلسله پادشاهی در عهد خودش و در تاریخ کافی بود. معلوم است ایرانی‌ها ناراحت بودند و قرارداد بعدی یعنی عهدنامه ترکمان چای دیگر برایشان تحمل‌ناکردنی بود. فتحعلی شاه چه کرد؟ روایت بسیار جالب «عبدالله مستوفی» در کتاب «شرح زندگانی من» از اقدامات فتحعلی قاجار پیش‌از امضای عهدنامه ترکمانچای را بخوانیم تا وضعیت دوره فتحعلی شاهی کاملا معلوم شود. «مستوفی» شرح این ماجرا را به‌روایت «از چندین‌نفر از معمرین قوم [سالخوردگان] که آن‌ها از قول حاضرین مجلس شنیده بودند» در کتابش آورده است:

گویند در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و مصمم بود به سمت میانه حرکت کند دولت ایران خود را در مقابل کار تمام شده‌ای دید و ناچار شد شرایط صلحی که دولت روس املاء می‌کرد، بپذیرد. فتحعلی شاه برای اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت در بستن پیمان آشتی، [مجلس] سلامی خبر کرد[اعلام کرد]. قبلا به جمعی از خاصان دستوراتی راجع‌به اینکه در مقابل هر جمله ای از فرمایشات شاه چه جواب‌هایی باید بدهند، داده شده بود و همگی نقش خود را روان کرده بودند.

فتحعلی‌شاه قاجارفتحعلی‌شاه قاجار

شاه بر تخت جلوس کرد و دولتیان سرفرود آوردند. شاه به مخاطب سلام، خطاب کرد و فرمود: «اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک‌مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟» مخاطب سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود تعظیم سجده‌مانندی کرد و گفت: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» شاه مجددا پرسید: «اگر فرمان… صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و توأمان بر این گروه بی‌دین حمله کنند چطور؟» جواب عرض کرد: «بدا به حال روس! بدا به حال روس!»

اعلی‌حضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند: «اگر توپچی‌های خمسه را هم به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ‌های خود تمام دار و دیار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب «بدا به حال روس! بدا به حال روس!» تکرار شد و خلاصه چندین فقره از این قماش اگرهای دیگر که تماما به جواب یکنواخت بدا به حال روس مکرر تایید می‌شد رد و بدل شد.

شاه تا این وقت روی تخت نشسته، پشت خود را به دو عدد متکای مروارید دوز داده بود. در این‌موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود به طور حماسه با صدای بلند خواند:

کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد

زنم بر فرق پسکوویچ [فرمانده قشون روس] / که دود از پطر[سن‌پترزبورگ؛ پایتخت امپراتوری روسیه] برخیزد

مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش روبه‌روی او ایستاده بودند خود را به پایه… تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد». شاه پس‌از لمحه‌ای سکوت گفت: «حالا که این‌طور صلاح می‌دانید ما هم دستور می‌دهیم با این قوم بی‌دین کار به مسالمت ختم کنند». باز این چند نفر به خاک افتادند و تشکرات خود را از طرف تمام بنی نوع انسان که اعلی‌حضرت بر آن‌ها رحم آورده و شمشیر خود را از غلاف نکشیده‌اند تقدیم پیشگاه قبله عالم نمودند. شاه با کمال تغیر از جا برخاست و رفت که دستور صلح را… به نایب‌السلطنه بدهد.

عصر ایران ـ فارس

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
تصاویر خبری
بیشتر >
آرون گروپس