جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

جواد عزتی از زندگی شخصی و کاری اش می گوید (۲)

اشتراک:
جواد عزتی از زندگی شخصی و کاری اش می گوید (۲) مهارت های زندگی
جواد عزتی جواد عزتی از دردسرهای عظیم گفته، از نقش های عجیبی که بازی می کند و دلایل تسلطش در بازی به عنوان بچه مذهبی و روحانی.او تاسف خورده که چرا کمدین ها تا زمانی که قالب شان را نشکنند، نظر داوران جشنواره فجر را جلب نمی کنند. می گوید سینما برایش خیلی جدی است، […]

جواد عزتی

جواد عزتی از دردسرهای عظیم گفته، از نقش های عجیبی که بازی می کند و دلایل تسلطش
در بازی به عنوان بچه مذهبی و روحانی.
او تاسف خورده که چرا کمدین ها تا زمانی که قالب شان را نشکنند، نظر داوران جشنواره فجر را جلب
نمی کنند.

می گوید سینما برایش خیلی جدی است، جدی تر از تلویزیون؛ اما به نظر می رسد بسیاری از طرفدارانش او
را با سریال هایی که بازی کرده شناخته اند.
با نقش به یادماندنی «بابا آتی» در قهوه تلخ مهران مدیری یا بازی اش در چاردیواری سیروس مقدم.
شاید هم قبل تر از آنها در باغ مظفر و مرد هزارچهره.
جواد عزتی در برخورد اول آدم را یاد رضا عطاران می اندازد.

از کلاهی که به سر می گذارد و توضیح می دهد که قبل از عطاران آن را داشته، تا
سادگی و راحت بودنش.
با این وجود دوست ندارد نه با عطاران و نه با هیچ کس دیگری مقایسه شود.
بهانه گفت و گوی ما با او سریال دردسرهای عظیم است.
خودش می پذیرد که سری دوم این سریال به خوبی سری اول نشده، اما همچنان آن را درجه یک می
داند.

در مورد خاکستری بودن کاراکترها صحبت کردید، ولی معمولا در مورد روحانیت همیشه نقش هایی که بازی می شود سفید
است و حتی خاکستری هم ندارند.

نه این طور نیست.
البته من در این مورد خیلی حرف زده ام و خیلی هم حرف دارم بزنم.
مثلا در مورد این کار آخرم فرشته ها با هم می آیند قبل از اینکه به این فکر کنم که
این شخصیت روحانی است به شخصیتش رد زندگی فکر کردم.
همان طور که خودش هم در فیلم می گوید من ممکن است خیلی جاها خیلی اشتباه کرده باشم و اتفاقا
ما خیلی سعی نکردیم این کاراکتر را مثبت ببینیم و مثل هر آدم دیگری او را دیدیم.
در همان کار ما یک آدم خاکستری دیگر دیدیم که حتی این روحانی را حتی کتک زد.

البته در نسخه تلویزیونی، این صحنه کاملا حذف شد و این نگاه که حتی شخصیت روحانی خاکستری هم نداشته باشیم
حداقل در صدا و سیما وجود دارد.

تلویزیون الان سیاست های خودش را دارد.
ولی کاراکتری که ما کار کردیم همیشه خاکستری است.
در کاراکترها یک آدمی بیشتر به خوبی تمایل دارد، یک آدمی که بیشتر به بدی تمایل دارد و یک آدمی
به هر دو طرف و اصلا در همه آدم ها همین طور است.
در آن فیلم این آدم بیشتر به خوبی و خانواده دوستی تمایل دارد، ولی اتفاقا ما نگاه اگزجره و غلوشده
ای به روحانیت نداشتیم.

یعنی این نگاه حتی در هنگام نوشتن فیلمنامه هم وجود ندارد که مثلا این روحانی خاکستری یا تیره نشود؟

این به بازیگر ربطی ندارد.
من یک نقش را می خوانم، یا قبول می کنم یا خیر.
یک مقدار به تهیه کننده و نویسنده بر می گردد.
ولی الان جامعه اگر حس کند دروغ می شنود یا گول می خورد اصلا فیلم را نمی بیند و فکر
می کنم آقای منوچهر محمدی خیلی به این مساله واقف است.
برای همین با همین سه فیلم «زیر نور ماه»، «طلا و مس» و «فرشته ها با هم می آیند» نگاه
جامعه سینما به مساله روحانیت عوض شده.
قبل از آن نگاه تیپیکال به روحانیت وجود داشت.
هرکس می آمد یا صدایش را کلفت می کرد یا با ادبیات خیلی سنگینی صحبت می کرد.
ولی اینجا خیلی عوض شد و نگاه عامیانه شد و نگاه تماشاچی را نزدیک کرد به اینکه این هم یک
آدم است.

با آدم های مختلفی کار کرده ای و شاید یکی از گروه هایی که خیلی در آن گل کردی گروه مهران مدیری و نقش باباآتی بود. خودت فکر می کردی با گریم سنگینی که آن شخصیت داشت و اصلا مشخص نبود جواد عزتی هستی، موفق شوی؟

برای من خیلی ترسناک بود.
چون هم نقش جدی کار می کردم و هم در کنارش کمدی کار می کردم و اصلا برای این نقش
دودل بودم و سه چهار مرتبه رفتم و آمدم تا پذیرفتم.

شاید از طرفی هم نمی شد به مهران مدیری «نه» گفت؟

نه این نبود، چون بعد از آن هم ایشان پنج شش کار دیگر داشتند.

و شما به آن کارها دعوت شدید و «نه» گفتید؟

ایشان لطف کردند و به من گفتند ولی من سر کارهای دیگر بودم و نمی رسیدم بروم.
ولی در قهوه تلخ یکی از دلایلی که قبول کردم همان گریم سنگین بود، برای اینکه از خودم دور بود
و کار فانتزی بود و کار فانتزی تعریف خاص خودش را دارد.
من یادم است همزمان که قهوه تلخ را قرارداد بستم سرزمین کهن کمال تبریزی بودم و سه سال هم قهوه
تلخ طول کشید.
همان زمان طلا و مس را هم کار کردم.
در ابتدا برای من خیلی ترسناک بود.
برای همین گریم را دوست داشتم حتما باشد و تماشاچی حس نکند جواد عزتی می بیند اما خیلی مورد اقبال
قرار گرفت.

شوک اولیه که باعث شد قهوه تلخ بگیرد همان دو کاراکتر یعنی کاراکتر شما و هادی کاظمی بودند.

بله و حتی آن کاراکتر بعد از آن هم ماند.

تجربه کار کردن با مدیری چطور بود؟ یک جورهایی قهوه تلخ را مرز سقوط مدیری می گویند، بعد از آنکه
به یک اوجی رسید…

تنوع کارگردانی و آدم هایی که با آنها کار کرده ام خیلی فرق می کنند.

با وجود سن کمی که دارید؟

من هفده هجده سال است در این کار هستم.
جنس کمدی فانتزی در ایران خیلی زیاد کار شده.
ولی شاید آدم هایی که فانتزی کار کنند و تماشاچی از آنها بپذیرد یکی دو نفر بیشتر نباشند.
آن جنس را فقط از مهران مدیری می پذیرند.
ولی علت اینکه خودم پذیرفتم این بود که باید حتما فانتزی و این مدل کار را تجربه می کردم و
چه بهتر که با بهترین کارگردان در این زمینه کار می کردم.

ولی فکر می کنم بعد از آن از طرف مخاطب ها خیلی به شما فشار آمد.

وجدان ما راحت است که تا قسمت آخر بازی کردیم و کار را تحویل دادیم و اگر پخش نشده به
تهیه کننده و پخش کننده مربوط می شود.

لابد تا مدت ها مردم از شما سوال می کردند.

هنوز هم ما پاسخ می دهیم.
همین امروز هم من به دو سه نفر پاسخ دادم.

یک مقدار هم قضیه سیاسی شد و با ارشاد به مشکل خوردند.

من نمی توانم توضیح بدهم.

چرا؟

بالاخره اینجا یک رسانه است و گفتنش از نظر شرعی هم ایراد دارد.

دو کار همزمان داشتید و هر دو هم به یک سرنوشت دچار شدند؛ سرزمین کهن و قهوه تلخ.

البته از قهوه تلخ دو قسمت بیشتر نمانده بود.

ولی از یک جایی به بعد هم یک کمپین راه افتاد که دیگر نخریدند و…

علتش فقط و فقط تهیه کننده است و ربطی به بازیگران کار ندارد.

در سرزمین کهن کاراکترتان چگونه بود؟

باید ببینید.

قرار نیست دیگر ببینیم؟

الان سیزن سه را می خواهند بسازند که نمی دانم من باشم یا نه.
ولی در سیزن دو ماه چند دوست بودیم که من و شهاب حسینی و آقای دهقان و حسن پورشیرازی و
دو تا از بچه های تئاتر بازی می کردیم و اینها در ماجرای انقلاب می افتادند و هرکدام جهتی در
حوزه ها و حزب های مختلف می گرفتند.

اینکه نمی دانید هستید یا نه به این دلیل است که در جریان فیلم شهید می شوید؟

نه اتفاقا من
در حوزه ای افتادم که الان در موردش حرف نمی زنم.
چون احتمال دارد آن نقش را بردارند.

همسر شما هم در قهوه تلخ بود، ایشان هم هنرپیشه موفقی در تئاتر هستند؟

بله.

پیشنهاد خودتان بود که بیایند؟

نه سه چهار سال قبل از آن با آقای مدیری کار کرده بود و اگر
هم از ابتدا نبود به این دلیل بود که رفته بود یک دوره ای در آلمان ببیند و اصلا ایران
نبود.
به محض اینکه برگشت آقای مدیری به ایشان پیشنهاد داد.
در باغ مظفر هم بود.
ما یعنی من و هادی کاظمی و مه لقا و نادر سلیمانی یک اداره ای داشتیم…

آن زمان ازدواج کرده بودی؟

نه نامزد بودیم.
همسر من بیشتر تئاتر کار می کند و تلویزیونی نیستند.
برای دردسرها هم برزو نیک نژاد گفت به این دلیل که مه لقا در تئاتر در جشنواره فجر جایزه گرفته
بود، می خواست از کسی که در تئاتر چهره است استفاده کند به ایشان پیشنهاد داد.

فکر می کنید تا کی این جذابیت تان برای مردم ادامه داشته باشد و بتوانید آنها را بخندانید؟

دست خداست.

خودتان نظرتان چیست؟

مهم این است که شما بیشترین تلاش را بکنی و آخرین زور را بزنی بقیه اش دست
خداست.

تیپ معتاد یا دیوانه تا به حال به شما پیشنهاد نشده؟

در کلاشینکف معتاد بودم ولی نمی دانم چقدر از
نقشم مانده.

نقش های ماندگار معمولا از همین جنس نقش های معتاد است.
مثلا بهروز دو نقش ماندگار دارد؛ یکی معتاد است یکی دیوانه یا فریبرز عرب نیا در شیفته.

این نگاه، نگاه الان بازیگری دنیا نیست و بازیگری دنیا تغییر کرده.
نگاه ها قبلا تیپیکال و اگزجره بود.
الان شما هرچقدر بتوانی زندگی واقعی را نشان بدهی موفق تری.
این را در مورد دنیا می گویم، چون بالاخره الان سینمای آنها از ما خیلی جلوتر است.
ولی نگاه کلی به بازیگری در دنیا تغییر کرده.

الان نگاه های این طوری که چه نقشی می تواند آدم را از خودش دور کند، منسوخ شده و
هر نقشی می تواند آدم را از خودش دور کند.
البته تیپ یک مقدار دور می کند، ولی همان قدر هم می تواند ضرر بزند.
اصلا بازیگری دنیا تیپ نیست و همه چیز به سمت شخصیت رفته مرگ اینکه کار فانتزی باشد و نگاه تیپیکال
باشد.
اگر این طور نباشد و بازیگر یک مقدار به سمت تیپ برود و از شخصیت دور شود، تماشاچی دیگر باورش
نمی کند.
در هر نقشی این اتفاقی که شما می گویید ممکن است بیفتد.

خودتان…

من الان از کارهایی که کرده ام و کارهایی که می توانم انجام دهم، راضی هستم.

مثلا به این فکر می کنید که نقشی بازی کنید که بتوانید با آن جایزه بگیرید؟

مگر می شود آدم
به این فکر نکند که جایزه بگیرد؟ هر کاری اگر مخاطب داشته باشد، هنر می شود.
شما وقتی کیک پختی و مخاطب دارد، می شود هنر کیک پزی؛ اینجا را دیزاین می کنی، وقتی مخاطب داشته
باشد و مورد تحسین یا قیاس قرار بگیرد، تبدیل به هنر می شود و هنر اصلا مخاطب نداشته باشد و
تشویق نشود هنر نیست.
معلوم است که فکر می کنم.

توقع داشتید برای طلا و مس یا فرشته ها با هم می آیند…

یا حتی آفریقا.

اما آفریقا اصلا دیده نشد.

در همان بخش به کسانی جایزه دادند که من ترجیح می دادم به خودم جایزه بدهند یا برای فرشته ها
با هم می آیند می توانستم جایزه بگیرم.

در مورد نقش شما در فرشته ها یا طلا و مس شکلی از اینها را جایزه دادند.

خدا را شکر که شما دست اندرکار جایزه دادن نیستید که بگویید این نوع را دادید.
پس دیگر نباید جایزه بدهیم! اگر سیستم این طور باشد که آن دنیا باید جواب بدهند و اگر این طور
بخواهیم نگاه کنیم خیلی از بازیگرها هستند که اصلا نباید جایزه می گرفتند، ولی گرفتند.

واقعا در آفریقا کاندیدا می شدید.

شب قبل از جشنواره به کارگردان و تهیه کننده گفته بودند حتما جواد عزتی برای اختتامیه بیاید و من نمی
دانم چرا اسمم حتی در کاندیداها نبود.

شما رفتید؟

من رفتم.

جواد عزتی می تواند یک مدل رضا عطاران باشد؟

من خیلی مدل خودم هستم، فرق می کنم.

از نظر محبوبیت می گویم.

رضا یک چیزی پیدا کرده که چون برای خودش است همیشه هم می ماند.
من ترجیح می دهم محبوبیتم برای خودم باشد.

وقتی در طلا و مس اولین بار نقش روحانی را بازی کردید، هیچ وقت فکر نکردید کاش اولین بار جای
پرویز پرستویی در مارمولک بازی می کردید؟ چون تقریبا بهترین نوع این جنس بود.

در مارمولک که پرویز پرستویی اصلا روحانی نبود.

یا اگر در زیر نور ماه بازی می کردید، شاید سیمرغ می بردید.

تازه منظور شما را از این سوال ها فهمیدم.

مثل رضا که بالاخره سر دهلیز جایزه را برد.

و ای کاش نمی گرفت.
چون می توانست برای خیلی نقش های دیگر و بهتر بگیرد.
البته دهلیز هم عالی بود ولی منظورم این است که چقدر این نگاه بد است که حالا که جدی بازی
کرد، به او سیمرغ بدهیم.

در ایران به کمدین جایزه نمی دهند.
خمسه هم جایزه نگرفت تا در بیست کاهانی برای یک نقش مکمل جدی.

این خیلی بد است.

به این فکر کرده اید؟

فکر کرده ام و می گویم خیلی بد است.
من می گویم باید عوض شود و فکر می کنم نسل بعدی اگر بتوانیم تغییرش بدهیم، باید حتما این کار
را انجام دهیم.

می شود؟

هر کوته فکری در هر صورت نمی ماند آن آدمی که واقعا مبارزه می کند با اینکه کمدی
جزو بازیگری نیست و…

دلیلش چیست؟ چرا کمدین ها در سینمای ما دیده نمی شوند؟

برای اینکه مردم ما خیلی خیلی کمدی را دوست
دارند و کنار سینمای کمدی چیزهای دیگر بیرون می زند.
یعنی همان قدر که یک سینمایی کمدی می تواند جذاب باشد، یک تئاتر روحوضی هم می تواند مخاطب داشته باشد
و فیلم های خیلی خانگی یعنی فیلمی که طرف در خانه ساخته هم می تواند جذاب باشد، چون مردم کمدی
را دوست دارند و ما اینها را در کنار هم می بینیم.
یعنی آن تله فیلمی که طرف در خانه ساخته همان قدر در سوپرمارکت می فروشد که یک فیلم خانوادگی کمدی
می فروشد.
ناخودآگاه ذهن ما اینها را با هم قیاس می کند.

یک دوره ای یک سری از کسانی که از دوستانت بودند و با آنها سریال هم بازی کرده بودی، در
این ژانر سینما رفتند و ماندند اما شما خودت را جداکردی.

من خودم را جدا نکردم.
من آنها را هم تجربه کردم و برگشت.
این طور نبود که در آن فضا باشم و خودم را جدا کرده باشم.
قبلش طلا و مس بازی کردم و بعدش قهوه تلخ.
من اینها را با هم و در کنار هم تجربه کردم.

ولی شما آسیب های آن فیلم ها را حس کردید و کمتر در این زمینه کار کردید.

برای اینکه من انتخابی کار می کنم و اگر هم قرار است کمدی یا فانتزی کار کنم سعی می کنم
در بهترین هایش باشم.
مثلا در «مثل هیچ کس» بازی کردم و همان قدر مردم دوستش داشتند با وجودی که یک نقش جدی بود
اما جزو کاراکترهای خیلی دوست داشتنی بود.

چه می شود که برای نقش کمدی به خانم ویشکا آسایش که هنرپیشه کمدی نیست، جایزه می دهند؟

برای این
است که قالبش را شکسته و البته این نگاه خیلی بچه گانه است.
دقیقا مثل بچه های دبستانی به بازیگری نگاه می کنند.
بعد قالب شکاندن نه این طور که خوب بازی کنی، فقط اینکه یک نقش دیگر را بازی کنی.
پارسال هم سعید آقاخانی به همین دلیل جایزه گرفت که نقش کمدی بازی نکرده بود.

اگر فیلم استراحت مطلق کاهانی امسال در جشنواره بود احتمالا به مجید صالحی هم جایزه می دادند.

صددرصد.
چون قالبش را شکسته.

اکبر عبدی تا به حال به عنوان کمدین جایزه گرفته؟

خودش گفت من باید برای فیلم هنرپیشه جایزه می گرفتم،
برای مادر جایزه می گرفتم، اما نگرفتم.

زمانی که در حوزه بازیگری کارتان را شروع کردید کسی در کشور خودمان چه قبل و چه بعد از انقلاب
الگوی تان بوده؟

من واقعا از همه بازیگرها الگو بر می دارم.

بازیگر خارجی چطور؟

آنها هم همین طور؛ از همه الگو می گیرم.

مثلا می گویند رامبد جوان از جیم کری ایده بر می دارد.

نه من بهش فکر نمی کنم.

شما شبیه خارجی ندارید؟

رامبد گفت شبیه تام هاردی هستی.
من تا آن موقع اصلا او را نمی شناختم؛ بعد دیدم یک فیلم هم امسال با دی کاپریو دارد.

سینمای خارجی را دنبال می کنید؟

شبی یک فیلم را حداقل می بینم.

فیلم یا سریال؟

سریال ها را هم عقب نمی مانم.
ولی اگر شبی سه فیلم نبینم، حتما یکی می بینم.

تلویزیون چطور؟

همه سریال های خودمان را هم می بینم؛ حتی برنامه های آشپزی را هم می بینم.

فوتبالی هم هستید؟

اصلا، آخرین بازی که دیدم نیمه دوم بازی ایران و استرالیا بود.
آن هم اتفاقی! نمی دانستم بازی مهمی دارم می بینم، دیدم گزارشگر زیادی هیجان دارد و حدس زدم بازی مهمی
باشد و یادم است وقتی این فوتبال پخش می شد بغل گوش من رادیو هم روشن بود و همزمان رادیو
هم گوش می دادم.

آن زمان ۱۶ ساله بودید، هنوز وارد این وادی نشده بودید؟

من تئاتری بودم.

والیبال هم نمی بینید؟

نه ولی این والیبال های ملی را نگاه می کردم.

تئاتر شکلک را در یک مقطعی شما بازی می کردید؟

بله.

شما و امیر جعفری دو پارتنر فوق العاده بودید.

البته خیلی فرصتم کم بود.
من چهار یا پنج روز قبل از اجرا به گروه پیوستم و فقط فرصت داشتم دیالوگ ها را حفظ کنم.

الان کمتر تئاتر کار می کنید؟

پارسال شایعات و پسران آفتاب را کار کردم.
شایعات می توانست یک سال در ایران بفروشد.
مجید صالحی، من، سعید چنگیزیان، نگار عابدی و…
بازی می کردیم.

امسال اصلا تئاتر کار نکردید؟

نه.
برای اینکه از ابتدای سال سر همین کار دردسرها رفتم و الان برای نیمه دوم سال هم پیشنهاد تئاتر دارم،
ولی واقعا نمی رسم، چون برای کار دیگری به شهرستان می روم و هنوز می رویم لوکیشن ببینیم.
من تقریبا هر روز پیشنهادات مختلفی برای کار دارم مثلا امروز دو تا پیشنهاد کارگردانی تلویزیون داشتم.

دوست دارید؟

نه، رد کردم.

تا به حال کار کرده اید؟

سینما برای من خیلی جدی تر است.
من خیلی سینما را خوب می شناسم و خیلی کارها را خودم هندل کرده ام.
من چه قاب ها، چه سینما و چه روایت را خیلی خوب می شناسم و برای همین تلویزیون به من
لطف دارد و گاهی پیشنهاد می دهد که کارگردانی انجام دهم ولی نمی توانم.

به نظر می رسد جواد عزتی برای دردسرهای عظیم هم مثل محسن تنابنده برای پایتخت است؟

چرا مقایسه می
کنید؟

می گوییم شما هم خوب سریال را جمع می کنید.

این ربطی به شناختن سینما ندارد.
من می گویم سینما را خوب می شناسم.
ولی تنابنده فیلم ساخته؛ گینس را ساخته که من هنوز هم ندیده ام و نمی دانم چطور است.
ولی این مقایسه درست نیست.
به نظر من برزو نیک نژاد یکی زا بهترین کارگردان هایی است که من در تمام زندگی ام با او
کار کرده ام و بعید می دانم حالا حالاها از هم جدا شویم.
چه در سینما و چه در تلویزیون.

چون می گذارد فیلم را جمع کنید؟

اتفاق برزو تسلطش در بازیگری و دکوپاژ از من خیلی بیشتر است.
هم بازیگری، هم نویسندگی و هم کارگردانی را خیلی خوب می شناسد.
برزو نیک نژاد یک مهره بسیار موفق برای سینمای ما می شود.

ولی فیلم سینمایی اش خوب نبود.

من ندیده ام.
ولی الان که با او کار کرده ام و می شناسمش می دانم موفق می شود.

رانندگی نمی کنید؟

رانندگی خیلی دوست دارم، ولی ترجیح می دهم مترو و اتوبوس سوار شوم و در میان مردم
باشم.

چرا؟

بالاخره باید از جنس مردم باشیم.

مدتی است فعالیت تان در فضای مجازی کم شده.

من فقط اینستاگرام داشتم.

اپلیکیشن های گوشی تان هم خاموش است؛ دلیل خاصی دارد؟

الان در اینستاگرام شماره ها را می فروشند و چون
شماره من زیاد شده خیلی هم ارزان شده.
شما سرچ کنید شماره بازیگرها ببینید چند پیج می آید.

مثلا چقدر؟

شارژ می فرستند برای طرف.

کسی که می خرد چه می کند؟ زنگ می زند؟

تماس می گیرند صحبت می کنند من هم قطع نمی
کنم و گاهی حتی با خانواده هایشان هم صحبت می کنم.
برای همین یک مقدار سخت است.
ولی در اپلیکیشن ها گروه ها خیلی اذیت می کنند.
من روزی سی چهل گروه پاک می کردم و دوباره فردا اضافه می شدم.
گوشیم چندین بار هنگ کرد و جالب این است کسانی که شماره من را می گرفتند فقط این نبود که
مثلا در اپلیکیشن ها بیایند و حالت را بپرسند.
اگر فقط این بود مهم نبود.
برای اینکه یک ادعای داشته باشند در گروه های مختلف ما را اضافه می کردند و این خیلی خیلی بد
بود.

چرا این قدر بازیگرها و سلبریتی ها در ایران ارتباطشان با اینستاگرام خوب است؟

یکی از دلایلش فکر می کنم
دم دست بودنش است.
شما بیشتر باید روی چیزهایی که نوشته می شود مدیریت داشته باشید که چیز بدی ننویسند و مثلا چیزهایی که
در راستای طرز فکر شما نیست ننویسند.
این کار در اینستاگرام راحت تر است.
چون موبایل دستت است و هر لحظه می توانی چک کنی.

شما فن پیج هم دارید؟

دور و بر ۶۰ فن پیج دارم که اکثرشان را می شناسم.

چقدر وقت می گذارید؟

هر چیزی که به موبایل ربط داشته باشد من سعی می کنم کمترین وقت را برایش
بگذارم و حتی خانه که می روم موبایلم از جیبم خارج نمی شود.

چند فالوئر دارید؟

۴۵۰ هزار نفر.
چون کم فعالیت می کنم به نظرم کم است و اگر بیشتر فعالیت کنم بیشتر می شود.
در اینستاگرام حاشیه خیلی بیشتر فالوئر جذب می کند ولی من حاشیه ندارم.

این کلاه که سرتان می گذارید داستانش چیست؟

خیلی وقت است این کلاه را دارم و قبلا خیلی بیشتر می
گذاشتم اما الان یک سالی است کمتر می گذارم.

اخباری که درباره تان نوشته می شود را چک می کنید؟

حواسم اصولا به همه چیز هست.

هفته نامه تماشاگران امروز

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
مهارت های زندگی
بیشتر >
آرون گروپس