ورود نامادری به خانه
شاید خیلی ها با شنیدن کلمه نامادری یاد نامادری سیندرلا بدجنس
بیفتند آیا به راستی این طور است؟ و نامادری بدجنس و بد ذات است
ما در این مطلب قصد داریم برای شما عزیزان به بررسی و نقش نامادری
در زندگی شخصی افرادی که به تازگی با این موضوع نامادری در خانه دست و پنجه نرم کرده اند
بپردازیم در ادامه مطلب از پرشین وی با ما همراه باشید
نامادری در خانه
چه کنیم که بچههای همسر جدیدمان ما را قبول کنند؟ ورود فرد جدیدی به یک خانواده آن هم با نام
نامادری مسلما از طرف فرزندان غیرقابل قبول است.
جانشینی برای جایگاه مادرشان و شخصی به عنوان همسر پدرشان، بچهها معمولا با نامادری به عنوان دشمن خود در خانواده
رفتار میکنند.
با دشمن خود چه میکنند؟ از هر طریق و راهی سعی در آزار او دارند تا او را از حریم
خانواده خود بیرون کنند، و معمولا بچهها در این برحهی زمانی و با ورود این زن رفتارشان به طور کامل
و صد و هشتاد درجه تغییر میکند.
دارای روحیهی تهاجمی و پرخاشجو میشوند.
همهی افراد نسبت به نامادری یا ناپدری احساس بدی دارند و بخصوص اگر بچهها کوچک باشند درک این موضوع برایشان
ممکن نیست.
اما چطور و چگونه میتوانیم رفتاری دوستانه با بچهها ایجاد کنیم؟؟ چطور جایگاه خود را بعنوان یک مادر جدید در
خانواده پیدا کنیم؟ ما توصیههای برای شما داریم تا بتوانید رفتاری سازشآمیزتر و حتی مادرانه تر با بچههای شوهر جدیدتان
داشته باشید.
برای شروع به این موضوع میپردازیم که اصلا چطور جایگاه خود را بعنوان یک فردی جدید در خانواده پیدا کنیم
و این نقشتان از طرف بچهها قابل قبول باشد چون حتی با شنیدن کلمهی نامادری افراد واکنش نشان میدهند چه
برسد به اینکه این نقش را در خانواده خود تجربه کنند، پس چه کنید؟
انتخاب مردی که قبلا ازدواج کرده
است و از این ازدواج فرزند یا فرزندانی دارد، یک ریسک بزرگ است زیرا احتمال اینکه شما از طرف فرزندان
او رد شوید و شما را نپذیرند زیاد است.
اما مطمئنا حتی با پیشرفتها و تغییرات تفکرات در عصر حاضر که به عصر مدرنیته مشهور شده است باز هم،
جایگاه نامادری غیر قابل پذیرش است.
علی رغم همهی تغییرات باز هم بچهها نمیتوان یک رابطهی متوازن و کنترل شدهای را با زنی که جای مادرشان
را میگیرد داشته باشند، به جرات میتوان گفت این موضوع و تفکر در همهی بچهها وجود دارد.
اما چه تفکری؟ این فکر و نظر وجود دارد که بچهها میتوانند مادر را با پدر آشتی دهند و آنها
به زندگی مشترک بر گردند و اوضاع مثل سابق شود، همهی اعضای خانواده در کنار هم.
و این موضوع در بین خانوادههایی وجود دارد که والدین از یکدیگر جدا شدهاند و هر یک جدا به زندگی
خود ادامه میدهند.
اما در خانوادههایی که مادر فوت کرده باشد این موضوع حساسیت بیشتری پیدا میکند، چون بچهها به هیچ وجه نمیتوانند
یک فرد دیگر را به جای مادر فوت شدهی خود قبول کنند.
و به نوعی احساس یک تعهد نسبت به مادر خود دارند، تعهدی که اجازه ندهند شخص دیگری به جای مادرشان
بیاید تا یاد و خاطر او در خانواده پاک شود و کم کم از بین برود، آنها میخواهند یاد و
خاطر مادرشان همیشه در خانه زنده باشد.
قبل از اینکه به رابطه خود و مشکلاتی که با فرزندان همسر جدیدتان دارید، تنها به همسرتان فکر کنید که
آیا او برای بهتر شدن اوضاع به شما کمک خواهد کرد؟
آیا میتوانید زندگی زناشویی خوبی با یکدیگر داشته باشید؟
آیا میتوانید برای بهبود روابط در خانواده قدمهای اساسی بردارید؟ به تمامی این سوالات فکر کنید و با خود بیاندیشید.
به بچههای همسر خود بفهمانید که اصلا شما قصد ندارید جای مادر آنها را بگیرید تا شما را راحتتر قبول
کنند اما چگونه این کار را انجام دهیم؟
نامادری نباید به هیچ وجه جای مادر بچهها را بگیرد و نباید
به هیچ وجه کارهای را که او انجام میداده است را انجام دهید چون این موضوعات مادرشان را به یادشان
میآورد و فراموش نکنید که بچهها تک تک حرکات شما را زیر نظر دارند و به نوعی شما و اعمالتان
را از دورتعقیب میکنند و منتظر یک حرکت از شما هستند تا سر ناسازگاری را افزایش دهند ولی چطور متوجه
شوید که همسر سابق شوهرتان چه کارهای را انجام میداده است تا از آنها اجتناب کنید؟
در اینجا باید از
کمک همسرتان بهرهمند شوید و او شما را در این امر یاری کند و اعمال و عادتهای که همسر سابقش
داشته است را به شما منتقل کند تا بدانید چه کاری باید بکنید و چه نکنید! زیرا شما رویای بچهها
را برای اینکه مادر و پدرشان را باز در کنار هم ببینند را نقش بر آب میکنید، هرگز به آنها
نگویید که من مادر جدیدتان هستم و یا اینکه امیدوارم مادر خوبی برایتان باشم و یا جملههایی از این سبک
را هرگز استفاده نکنید.
رفتار صحیح با نامادری
و از طرف دیگر اینقدر در بهبود رابطهی خود با فرزندان شوهرتان غرق نشوید که همسرتان را فراموش کنید، این
دو موضوع را به موازات هم ادامه دهید.
کارهایی را انجام دهید که بچهها شما را قبول کنند! همسرتان از شما میخواهد حداقل کارهای را انجام دهید تا
فرزندان وجود شما را پذیرا باشند.
کارهایی را انجام دهید تا به بچهها نزدیک شوید.
و در ابتدا بچهها شما را رد میکنند و یا حتی با خوشونت زیاد از طرف آنها روبرو میشوید اما
به خاطر داشته باشید در هر شرایط و هر واکنشی که آنها نشان دهند شما باید آرامش خود را حفظ
کنید و به قول ما ایرانیها از کوره در نروید زیرا مسلما تجربه شما از آنها خیلی بیشتر است پس
باید صبر بیشتری هم به خرج دهید.
چون اگر شما عصبانی شوید و از روی عصبانیت کاری یا حرفی را بزنید، درست کردن اوضاع و یا حتی
برگشتن به جایی که الان هستید خیلی دشوارتر خواهدبود.
زیرا بچهها فوقالعاده آسیب پذیرند پس به این نکته توجه و دقت کامل را داشته باشید.
در مرحله بعد باید رفتار و اعمال شما بچهها را به این سمت هدایت کند که به شما احترام بگذارند
و شما را قبول کنند.
راه حلی که وجود دارد به این ترتیب است: به بچهها توجه کامل داشته باشید و حتی در مواردی که
کار اشتباهی را انجام دادهاند وبه خاطر آن از سوی پدرشان توبیخ میشوند شما میانجی گری کنید تا پدرشان آنها
را ببخشد.
اما این توصیهها در زمانی یاری گر شما خواهد بود که فرزند شوهرتان کوچک باشد اگر او نوجوان باشد کار
شما بسیار سختتر خواهد بود، چون او در سن حساسی قرار دارد.
حضور نامادری در خانه
همهی بچهها به این دوره از زندگی، یعنی نوجوانی که میرسند حرفهای والدین خود را قبول نمیکنند دیگر چه برسد
به اینکه پدرشان یک نامادری برایشان اورده باشد، و درک این شرایط برایشان مشکلتر است.
اما راه حلی که در این سری از سن و در سن نوجوانی وجود دارد چیست؟ شما باید تا آنجایی
که میشود با آنها مدارا کنید، از آنها انتقاد نکنید و فکر و اعمال خود را به آنها نقبولانید.
و اگر با صحبتهایش شما را ناراحت میکند، به شما احترام نمیگذارد و یا اگر انتقاد و یا شکایتی از
رفتارشان دارید به پدرشان بگویید تا او به آنها منتقل کند.
اما مدام شکایت نکنید چون این عمل باعث دو پیامد مهم میشود: نتیجه اول این است که شوهرتان با فرزند
نوجوان خود وارد درگیری شود و فرزند دیگر ارزشی برای صحبتهای پدر خود قائل نشود و نتیجه دوم این است
که خودتان نیز با شوهرتان مشکل خواهید پیدا کرد، اگر شکایتهایتان زیاد باشد باعث میشود همسرتان از شما و خانواده
کنارهگیری کند، پس صبر و مدارا را پیشه کنید.
ون همان طور که گفته شد معمولا همهی نوجوانان به خاطر اقتضای سنشان سرکش و پرخاش جو میشوند.
در ذهن و تفکر او دوستانه راه پیدا کنید! اما چطور؟ شما نباید این احساس را داشته باشید که حاکم
بر خانه هستید چون بچهها سریع این موضوع را درک میکنند، اجازه دهید تفکر و نظر همسرتان پیش برود.
چون همان طور که میدانید معمولا این پدران هستند که در خانواده از لحاظ جسمی و فیزیکی بر فرزندان خود
تاثیرگذار هستند و مادران بیشتر بر روی جنبههای احساسی و روحی فرزندان تاثیر گذارند.
برای نزدیک شدن رابطهها زمانی از وقت خود را به بچهها اختصاص دهید چون با ورود نامادری مسلما بچهها با
پدر خود نیز بد خواهند شد و رابطه سابق را نخواهند داشت.
پس زمانی را به آنها اختصاص دهید کارهای را که دوست دارند برایشان انجام دهید.
به مکان و یا جاهای که دوست دارند ببریدشان و اجازه دهید به آنها در کنار شما خوش بگذرد و
معنی خانواده و با هم بودن را درک کنند.
اگر تمامی تلاشهای گفته شده در بالا را انجام دادهاید ولی هنوز رابطهی خوبی با فرزندان شوهر خود ندارید چه
باید کرد؟ ما شما را راهنمایی میکنیم: اجازه دهید، زمان سپری شود، گذر زمان، حتی لا ینحلترین مشکلات را حل
میکند.
پس دچار تشویش و نگرانی نشوید و فکر نکنید که رابطهتان هرگز درست نمیشود و حتی در رابطهی خود با
همسرتان دچار مشکل شوید و این رابطه را زیر سئوال ببرید! زیرا گاهی باید به بچهها زمان بدهید تا بتوانند
نامادری و وجود او را در خانه قبول کنند.
زمان، صبر، و درک شرایط نقشی مهم در این برحهی از زمان دارند پس اگر امیدوارید که رابطهی بهتری داشته
باشید این سه شرط را رعایت کنید.
پدر، در خانواده و برای ورود نامادری نقشی اساسی دارد! پدر نیز باید خود را برای شرایط جدید مهیا سازد،
و آماده تغییر در روابط خود باشد.
نقش نامادری در خانه
او در اول باید این موضوع را به طور سر بسته با بچهها مطرح کند و یک دفعه به آنها
نگوید که قصد دارد ازدواج کند و به آرامی و ملایمت پیش برود و هر رفتاری که بچهها با او
داشتند را با متانت کامل پذیرا باشد.
زیرا پدر میتواند رابطه نامادری و بچهها را تسهیل بخشد.
و از مناظره و دعواهای احتمالی که ممکن است بین نامادری و بچهها پیش اید جلوگیری کند.
و به زن آیندهای که قرار است وارد زندگی شما شود هرگز نگوید که اگر با ورودش به زندگی شما
مشکلی پیش آید خودش باید مشکل را با فرزندان شما حل کند، چون در این صورت هیچ زنی وارد زندگی
شما نمیشود زیرا او به تنهایی قادر به این کار نخواهد بود یاری و مساعدت شما، به عنوان پدر خانواده
در این کار، امری بدیهی است.
شما در ابتدا باید شرایط ورود فرد جدید به خانواده را آماده سازید و بعد از او حمایت کنید تا
او جای خود را در خانواده پیدا کند.
و اینها رازهای برای بهبود روابطتان است.
در اخر، این توصیه را میکنیم که فقط به فکر بهبود روابط خود با فرزندان شوهرتان نباشید بلکه به
خودتان نیز اهمیت بدهید و مراقب خودتان نیز باشید تا همسرتان از اینکه شما را انتخاب کرده است پشیمان نشود
و احساس ندامت کند.
و به بچهها راههایی را نشان دهید که میتواند روابط شما را بهتر کند و شما هم میتوانید آنها را
درک کنید و جایگاه خود را به عنوان نامادری آنها میدانید و ازشان توقع نابجا ندارید.
و با کمک شوهرتان به آنها بفهمانید که ورود فرد جدید به خانوادهشان میتواند، شرایط و اوضاع را تغییر دهد
و شخص جدیدی به آنها کمک خواهد کرد.
بیشتر بدانید از تصمیم گیری برای قبول مسئولیت نامادری:
آیا آماده شکست هستید؟
اولین سوالی که در ذهن هر فردی در این شرایط ایجاد می شود این است
که آیا می توانیم مانند مادر و فرزند واقعی باشیم؟ این واقعیت را فراموش
نکنید که بسیاری از پدر و مادرها فرزندان خود را دوست ندارند و بسیاری
هم هستند که فرزندان خود را به یک اندازه دوست ندارند. پس شما به
یک نامادری به خود سخت نگیرید. آنچه باید سرلوحه زندگی خود قرار
دهید این است که با فرزندان همسرتان از روی انصاف، عدالت و درک رفتار کنید.
توانایی برقراری ارتباط مثبت با فرزند خوانده معمولا به سن فرزندخوانده
بستگی دارد. به شرط آنکه نامادری به کودکان علاقه داشته باشد، این
ارتباط در کودکان زیر ۵ سال بهتر و راحت تر شکل می گیرد. شما به عنوان
از سنین پایین در کنار او هستید و شناخت بهتری نسبت به روحیات آنها پیدا می کنید.
شکل گیری ارتباط مثبت بین مادر و فرزندخوانده در سنین بالاتر از ۵ سال دشوارتر است.
کودک مادر خود را به یاد می آورد و نامادری را فردی می داند که بین او و پدرش قرار
گرفته است. از سوی دیگر، شما نیز باید تلاش بیشتری برای شناخت روحیات او
بکنید و کنار آمدن با مسائلی که او به وجود می آورد سخت تر است. آیا آماده همه
این دشواری ها هستید؟ آیا توانایی برقراری ارتباط با کودکان را دارید؟ آیا می توانید
حسادت ها، غم ها و نگرانی های آنها را درک کنید؟
مسئولیت نامادری
چه چیزی حسادت من را تحریک می کند؟
این یکی از مهم ترین سوالاتی که برای قبول مسئولیت نامادری باید از خود
بپرسید. زندگی به عنوان نامادری کار سختی است. شما از روز اول مادر یک
یا چند فرد می شوید که فرقی ندارد ۳ ساله باشد یا ۳۰ ساله. آنها چیزهایی
زیادی را در زندگی از شما می گیرند و به بخش مهمی از زندگی شما تبدیل می شوند.
پیشنهاد مطالعه: مشکلات روانی در فرزندان طلاق و تاثیر توجه والدین در این شرایط
هر روز باید لباس های آنان را بشویید، به آنها غذا بدهید و هر کاری را که
دیگر والدین انجام می دهند، انجام دهید، اما به ندرت به شما اعتبار یک مادر واقعی داده می شود.
پس در این شرایط باید محرک های حسادت خود را بشناسید. تنها ماندن؟
رقابت با زنی دیگر؟ جلب توجه همسرتان؟ اینها مواردی است که به عنوان نامادری با آن زیاد سر و کار خواهید داشت.
بسته به مدتی که کنار فرزندخوانده های خود صرف خواهید کرد، موقعیت های
زیادی برای حسادت به وجود خواهد آمد. زمان هایی هست که احساس می کنید
رابطه شما با یکدیگر بهتر از این نمی شود، بعد مادرش سر می رسد و شما در زندگی او رنگ می بازید.
topforum.ir / simiaroom