جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان شیوانا | تاجر ورشکسته

اشتراک:
داستان شیوانا تاجر ورشکسته پیامک و تبریک تولد
یک سری از داستان ها می تواند احساسات ما را متحول کند و مجموعه داستان های شیوانا جزو این نوع داستان های تاثیر گذار هستند

داستان های شیوانا در حق روشن کننده راه راستین هستند از مجموعه این داستان های پند آموز و حکیمانه شیوانا برای مطاله شما عزیزان و دوست داران دارستان های کوتاه داستان شیوانا تاجر ورشکسته رو آماده کرده ایم

داستان شیوانا تاجر ورشکسته

یکی از مریدان شیوانا مرد تاجری بود که ورشکست شده بود. روزی برای تصمیم گیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز به مشاور بود.
شیوانا از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند.
یکی از شاگردان به اعتراض گفت: اما او یک تاجر ورشکسته است و نمی توان به مشورتش اعتماد کرد.
شیوانا پاسخ داد : شکست یک اتفاق است. یک شخص نیست!

کسی که شکست خورده در مقایسه با کسی که چنین تجربه ای نداشته است، هزاران قدم جلوتر است.

او روی دیگر موفقیت را به وضوح لمس کرده است و تارهای متصل به شکست را می شناسد.
او بهتر از هر کس دیگری می تواند سیاهچاله های منجر به شکست را به ما نشان دهد.
وقتی کسی موفق می شود بدانید که چیزی یاد نگرفته است!

اما وقتی کسی شکست می خورد آگاه باشید که او هزاران چیز یاد گرفته است که اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد می تواند به دیگران منتقل کند.
وقتی کسی شکست می خورد هرگز نگوئید او تا ابد شکست خورده است! بلکه بگوئید او هنوز موفق نشده است…

بیشتر بدانید : داستان شیوانا و پیرمرد زحمت کش

زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان نزد شیوانا آوردند و در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از شیوانا خواستند تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد !

شیوانا در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد
پنهان کند ، از زن قضیه را پرسید . زن گفت : ” این مرد همسر من و پدر این دختر است .

او بسیار زحمت کش است و برای تامین معاش ما به هر کاری دست می زند .
از بس شب و روز کار می کند دستانی پینه بسته و سر و صورتی زخمی و پشتی
خمیده و قیافه ای نه چندان دلپسند پیدا کرده است .

داستان شیوانا تاجر ورشکستهاز حکایت های شیوانا داستان شیوانا تاجر ورشکسته

وقتی در بازار همراه ما راه می رود ما در هیکل و هیبت او هیچ چیزی برای افتخار کردن پیدا نمی کنیم و سعی می کنیم با فاصله از او حرکت کنیم . ای استاد بزرگ از طرف ما از این پیرمرد بپرسید ما به چه چیز او به عنوان پدر و همسر افتخار کنیم و چرا باید او را تحمل کنیم !؟ ”

شیوانا نفسی عمیق کشید و دوباره از زن و دختر پرسید : ” این مرد اگر شکل و شمایلش چگونه بود شما به او افتخار می کردید !؟ ”

دخترک با خنده گفت : ” من دوست دارم پدرم قوی هیکل و خوش تیپ و خوش لباس باشد و سر و صورتی تمیز و جذاب داشته باشد و با بهترین لباس و زیباترین اسب و درشکه مرا در بازار همراهی کند . ”

زن نیز گفت : ” من هم دوست داشتم همسرم جوان و سالم و تندرست و ثروتمند و با نفوذ باشد
و هر چه از اموال دنیا بخواهم را در اختیار من قرار دهد .نه مثل این پیرمرد فرتوت و از
کار افتاده فقط به اندازه بخور و نمیر برای ما درآمد بیاورد !؟ به راستی این مرد کدام از این
شرایط را دارد تا مایه افتخار ما شود ؟ ای استاد از او بپرسید ما به چه چیز او افتخار کنیم !؟ ”

داستان شیوانا تاجر ورشکستهداستان های شیوانا

شیوانا آهی کشید و به سوی پیرمرد رفت و دستی به شانه اش زد و به او گفت : ” آهای پیرمرد خسته و افسرده ! اگر من جای تو بودم به این دختر بی ادب و مادر گستاخش می گفتم که اگر مردی جوان و قوی هیکل و خوش هیبت و توانگر بودم ، دیگر سراغ شما آدم های بی ادب و زشت طینت نمی آمدم و همنشین اشخاصی می شدم که در شان و مرتبه آن موقعیت من بودند !؟ ”

پیرمرد نگاه سنگینش را از روی زمین بلند کرد و در چشمان شفاف شیوانا خیره شد و با
صدایی آکنده از بغض گفت : ” اگر این حرف را بزنم دلشان می شکند و ناراحت می شوند !!
مرا از گفتن این جواب معاف دار و بگذار با سکوت خودم زخم زبان ها را به جان بخرم و شاهد ناراحتی آنها نباشم ! ”

پیرمرد این را گفت و از شیوانا و زن و دخترش جدا شد و به سمت منزل حرکت کرد .
شیوانا آهی کشید و رو به زن و دختر کرد و گفت : ” آنچه باید به آن افتخار کنید همین مهر و محبت این مرد است که با وجود همه زخم زبان ها و دشنام ها لب به سکوت بسته تا مبادا غبار غم و اندوه بر چهره شما بنشیند . ” داستان شیوانا تاجر ورشکسته را برای عبرت گرفتن ما آدم ها قرار داده شده است

تالاب , پند آموز

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس