چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

میلاد و زندگینامه حضرت امام علی النقی (ع)

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
ولادت حضرت امام علی النقی (ع) تولد و شکوفایى امام (علیه السلام ) در این کتاب به بررسى زندگانى یکى دیگر از ائمه هدى و خاندان نبوّت مى پردازیم ، شخصیت دهمین امام شیعه حضرت على هادى – که کمتر بدان پرداخته شده است – موضوع اصلى بحث ماست و پیش از ورود به مطلب […]

ولادت حضرت امام علی النقی (ع)

تولد و شکوفایى امام (علیه السلام )

در این کتاب به بررسى زندگانى یکى دیگر از ائمه هدى و خاندان
نبوّت مى پردازیم ، شخصیت دهمین امام شیعه حضرت على هادى – که کمتر بدان پرداخته شده است – موضوع
اصلى بحث ماست و پیش از ورود به مطلب به خانواده آن حضرت اشاره اى مى کنیم

پدر

پدر امام هادى
امام محمّد جواد فرزند على بن موسى الرضا فرزند و وارث امامت موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن
الحسین بن على بن ابى طالب ، اصیل ترین و ریشه دارترین خاندان عرب در اسلام مى باشد و بشریت
هرگز خاندانى بدین عظمت و بزرگوارى را جز همین خاندان به خود ندیده است.
این خاندان معلم انسانیت در پیمودن مسیر کمال بوده اند و خداوند به وسیله آنان و با خون شهیدانشان شجره
طیّبه توحید را آبیارى نموده است .

پدر امام هادى ، حضرت جواد از نوابغ و اعجوبه هاى روزگار بود و پس از وفات پدر (حضرت رضا)
در سن هشت سالگى (حدود هفت سال و چند ماه ) ریاست عامه مسلمین و مرجعیّت دینى را به عهده
گرفت.
حکومت بنى عباس ‍ که فرصت را براى امتحان حضرت و در نتیجه درهم پیچیدن طومار امامت که از عناصر
اساسى تفکر شیعى بشمار مى رفت مناسب دیده بود، یحیى بن اکثم را که از علماى عصر بود فرا خواند
تا امام را در معرض امتحان درآورد.

یحیى نیز در برابر جمع کثیرى از وزرا، علما، و دیگر وابستگان حکومت بنى عباس از امام جواد سؤ
الى فقهى کرد امام در پاسخ ، آنچنان فروع و شقوق مساءله را یکایک بیان کرد که یحیى سرگشته شد
و به سرمایه کم خود و توانایى علمى امام اعتراف کرد.
این قدرت علمى بى نظیر امام به اضافه دیگر موارد به سرعت در میان مردم منتشر گشت و نقل مجالس
و محافل شد و از شهرى به شهرى ، دهان به دهان انتقال یافت ، ما (( بحمداللّه )) توفیق
آن را یافتیم که در کتاب دیگرمان از زندگى این امام عظیم – علیه السلام – بحث کنیم لذا در
اینجا به طرح مجدد آن مسائل را نداریم .

 میلاد و زندگینامه حضرت امام علی النقی (ع)

مادر

همانطور که بارها گفته ایم اسلام تمام تلاش خود را بر وحدت جامعه و اتفاق کلمه گذاشت و صداى
: (( یا ایها الناس ‍ انا خلقناکم من ذکر و انثى…
)) (۱) در داد و با دستورات خود ریشه تفرقه و تفاخر نژادى را خشکاند.
امامان ما در تک تک حرکات و سکنات خود بیانگر نظر قرآن و اسلام درباره وحدت نژادى و تساوى مردم
بودند و عملا در این راه گام بر مى داشتند و فرقى میان سفید و سیاه (جز به تقوا) نمى
گذاشتند و براى از بین بردن اختلافات ویرانگر، پیش قدم شده با کنیزان ازدواج مى کردند، امام سجاد با کنیزى
ازدواج کرد و زید بن على – شهید همیشه جاوید – از این پیوند مبارک به دنیا آمد.

امام جواد نیز با کنیزى که به وسیله محمّد بن الفرج براى آن حضرت به هفتاد دینار خریده شده (۲)
بود ازدواج نمود و امام على هادى ثمره این ازدواج بود.

امام جواد براى تربیت و تهذیب همسر خود که با مفاهیم اسلامى آشنا نبود وى را در کنار دختران
پیامبر (( – صلى اللّه علیه و آله – این اسوه هاى عفت و طهارت قرار داد و خود عهده
دار تعلیم وى گشت.

سلوک روحى و جاذبه امام و زنان حرم آنچنان نیرومند بود که بتدریج از این کنیز، پارسایى شب زنده
دار و صالحه اى قارى قرآن و تالى آیات الهى به وجود آورد که این مطلب به وسیله راویان آثار
نقل شده است.
(۳) این زن شایسته ، نتیجه تهجد و تلاوت شبانه خود را دید و به بالاترین مرتبه افتخار دست یافت
و رشک برین گشت زیرا افتخار مادرى امامى از امامان شیعه و سرورى از سروران مسلمین را کسب کرده بود.
او عضوى از خاندانى گشته بود که خداوند آنان را پناهگاه بندگان و کشتى نجات قرار داده بود.
امام مورخین در نامه مادر حضرت اختلاف کرده اند و ما برخى از این اقوال را ذکر مى کنیم ۱
– سمانه مغربیه (۴) معروف به بانو ((امّ الفضل )).
(۵)۲ – ماریه قبطیه .
(۶)۳ – یدیش .
(۷)۴ – حویت .
(۸)البته اقوال دیگرى هم نقل شده است که ما به دلیل بى فایده بودن نتیجه آنها را ترک مى کنیم
و چون دانستن نام ایشان کمترین سودى ندارد لذا از این مطلب مى گذریم .

نوزاد بزرگوار

بالاخره چشم مادر گیتى به جمال این مولود عظیم روشن شد و با تولد امام هادى – علیه السلام –
خون تازه اى در رگ هاى اسلام به حرکت درآمد.
در آن زمان هیچ مادرى فرزندى با چنین علم ، تقوا و تقیّد به دین نزاده بود.
حضرت در ((بصریا)) (۹) از توابع مدینه (۱۰) به دنیا آمد و مکارم اخلاق ، شرافت و نجابت را چون
دیگر ارزش ها از خاندان نبوت در خود جمع داشت .

مراسم تولد

ائمه – علیهم السلام – هنگام تولد نوزادى در خاندان خود، سنّت شرعى مشخص و معیّنى داشتند و درباره نوزاد،
مراسم خاصى را اجرا مى کردند نخست در گوش راست نوزاد ((اذان )) مى گفتند و سپس در گوش چپ
او ((اقامه )) و روز هفتم ، نوزاد را ختنه مى کردند و سر او را تراشیده همسنگ آن نقره
به مساکین صدقه مى دادند و در آخر، گوسفندى را براى نورسیده عقیقه مى نمودند.تمام این مراسم بطور دقیق و
کامل به وسیله امام جواد براى فرزند بجا آورده شد و سنّت ائمه همچنان محفوظ ماند.

سال تولد امام (علیه السلام )
اکثر مورخان اتفاق نظر دارند که حضرت در سال ۲۱۲ ه – (۱۱) به
دنیا آمد هر چند قول ضعیفى ولادت حضرت را در سال ۲۱۴ ه – (۱۲) مى داند، امّا درباره ماه
و روز ولادت با هم اختلاف دارند که ما به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم ۱ – حضرت
در روز ۲۷ ذى الحجّه به دنیا آمد.(۱۳)۲ – تولد حضرت در روز سیزدهم رجب بود.(۱۴)۳ – امام در روز
دوشنبه سوّم رجب دیده به جهان گشود.۴ – برخى منابع ، تصریح مى کنند که تولد امام در ماه رجب
بوده است لیکن روز تولد را معین نکرده اند از جمله در بعضى از دعاها به این مطلب تصریح شده
است مثلا در دعایى چنین آمده است :((بارالها! از تو مى خواهم (درخواست دارم ) به حق دو مولود در
ماه رجب : محمّد بن على ثانى و على بن محمّد منتجب (امام هادى ))).البته بعضى از منابع تاریخى هم
از ذکر روز و ماه تولد حضرت خوددارى کرده و تنها به ذکر محل تولد ایشان یعنى ((مدینه )) اکتفا
کرده اند.(۱۵)

نامگذارى
از باب تیمّن و تبرّک ، امام جواد نام اجداد بزرگوارش را بر فرزند نهاد ((على ))
نام امیرالمؤ منین و زین العابدین و سید الساجدین على بن الحسین.
این نامگذارى بسیار بجا بود و امام دهم به حکم وراثت ، خصوصیات اجداد را در خود داشت .
او بلاغت و سخنورى را از امیرالمؤ منین به ارث برده بود و تقوا و عبادت وى همانند سید الساجدین
بود(dot) ((ما بزرگمنش هستیم و به فرزندانمان از همان هنگام که در گهواره هستند کنیه مى دهیم )).((راه ما از
راه لئیم و بى ریشه جداست و اگر آنان از راهى بروند ما از آن ، رو بر مى گردانیم
و بر یک سفره نمى نشینیم )).

امام جواد نیز به تاءسّى از پدران گرامى خود فرزند را ((ابوالحسن )) خواند و در این کنیه او را
با دو تن از اجدادش ‍ همانند ساخت : امام موسى بن جعفر و امام رضا.
محدثین و روات براى تمیز و تفکیک میان این سه بزرگوار صفتى به ابوالحسن افزوده ، امام موسى بن جعفر
را (( ابوالحسن الا ول ، )) امام رضا را (( ابوالحسن الثانى )) و امام هادى را (( ابوالحسن
الثالث )) مى خوانند.

القاب حضرت
القاب شایسته امام گوشه هایى از صفات و گرایش هاى والاى ایشان را به خوبى تصویر مى
کنند و ما برخى را نقل مى کنیم :۱ – (( الناصح : )) این لقب از آن رو به
ایشان داده شد که بیش از همه مردم ، امت جدش را راهنمایى مى کرد و مصالح آنان را گوشزد
مى کرد.۲ – (( المتوکل : )) حضرت از این لقب نفرت داشت و به یاران خود فرموده بود وى
را بدین لقب نخوانند.به نظر ما امام از آن رو این لقب را ناخوش داشت که لقب جعفر متوکل ،
خلیفه عباسى نیز بود که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت – علیهم السلام – بشمار مى رفت.
۳ – (( التقى : )) زیرا حضرت تقواى الهى را پیشه ساخته و خدا را همیشه مرکز توجه خود
قرار داده بود.
طاغوت زمان ؛ متوکل عباسى تمام تلاش جهنمى خود را به کار گرفته بود تا امام را به محافل لهو
و لعب ، و فسق و فجور بکشاند، لیکن در کار خود سخت شکست خورد و اطرافیان خود را از
این مطلب با خبر ساخت و از ناتوانى خود پرده برداشت .
۴ – (( المرتضى : )) که مشهورترین لقب ایشان است.
۵ – (( الفقیه : )) ایشان فقیه ترین فرد عصر و زمان خویش بودند و عالى ترین مرجع علما
و فقها بشمار مى رفتند.۶ – (( العالم : )) حضرت ، داناترین شخص زمان خود نه تنها در مسائل
و امور دینى ، بلکه در تمام معارف و علوم بشرى بودند.۷ – (( الامین : )) ایشان در تمام
امور دینى و دنیوى بودند.۸ – (( الطیب : )) هیچ کس در زمان حضرت از ایشان پاکیزه تر و
آراسته تر نبود.۹ – (( العسکرى : )) محل اقامت ایشان در سامرّا ((عسکر)) نام داشت لذا به ایشان لقب
عسکرى داده شد.(۱۶)۱۰ – (( الموضح : )) روشن کننده احکام کتاب و سنت.
۱۱ – (( الرشید: )) حضرت از همه بهتر راه رشد و هدایت را یافته و بر صراط مستقیم بودند.۱۲
– (( الشهید: )) زیرا ایشان توفیق شهادت را یافتند و به دست دشمنان خدا شهید گشتند.۱۳ – (( الوفى
: )) ایشان با وفاترین مردم بودند و وفا از ویژگى هاى ایشان بشمار مى رفت.
۱۴ – (( الخالص : )) زیرا ایشان از هر عیب و زشتى پاک و منزّه بودند.

رشد و نموّ امام (علیه السلام )
امام هادى – علیه السلام – در خاندانى پا گرفت که اخلاق و
انسانى مجسم بودند، ادب و محبت بر سراسر این خانواده سایه گستر بود؛ کودک به بزرگ احترام مى گذاشت و
بزرگ در محبت و مهر به کودک پیش قدم بود.
مورّخان نمونه هاى شگفت انگیزى از ویژگى هاى اخلاقى این خاندان را نقل کرده اند مثلا منقول است که :
((امام حسین در برابر برادر خویش حضرت امام حسن – علیهماالسلام – هرگز سخن نمى گفت و این کار را
براى تجلیل و بزرگداشت برادر مى کرد)).(۱۷)

یا اینکه : ((امام زین العابدین هرگز در حضور مادر یا دایه خویش
غذایى نخورد بخاطر این که مبادا نظر مادر یا دایه قبلا به سمت آن غذا جلب شده باشد و بدین
وسیله حقوق آنان را ضایع کند و دل ایشان را بشکند)).(۱۸)

رعایت این گونه موارد اخلاقى ، مانند رفتار انبیاست
و متخلقین به آن در همان اوجى پرواز مى کنند که انبیاى الهى مطمح نظرشان بوده است.
امام هادى در دامان پدر با یکایک فضائل و مکارم اخلاقى پدر ماءنوس مى گشت و از زلال دانش ایشان
سیراب مى شد، هر روز پدر جلوه هاى از روح آتشین خود را بر فرزند عیان مى ساخت و او
را بر مسؤ ولیت بزرگ آینده ، آماده مى نمود.
پدر آنچنان شیفته فرزند بود که از ابراز آن نمى توانست خوددارى کند و بارها اعجاب و شگفتى خویش را
از این انسان نمونه و ممتاز نشان مى داد.
نمونه زیر گویاى این مطلب است .

مورّخین نقل مى کنند هنگامى که امام جواد قصد حرکت به سمت عراق را داشت امام هادى را که در
آن زمان شش ‍ ساله بود در دامان خود نشاند و از او پرسید: دوست دارى از عراق چه هدیه
اى برایت بیاورم ؟ امام هادى تبسّمى کرده فرمود: ((شمشیرى چون آتش …
)).

آنگاه امام جواد رو به فرزند دیگر خود ((موسى )) نموده از او پرسید: تو چه دوست دارى ؟ موسى
پاسخ داد: ((فرش خانه اى…
)).امّا شگفتى خود را نشان داده و در حالى که از پاسخ امام هادى مشعوف بود فرمود: ((ابوالحسن به من
شباهت دارد و مانند من است )).پاسخ امام نشان شجاعت ذاتى و آمال وى بود و این چیز غریبى نیست
زیرا تمامى امامان این خصیصه را در خود داشتند.

نبوغ زودرس
امام هادى در همان کودکى از آنچنان نبوغ ، زیرکى و هوشیارى برخوردار بود که اطرافیان را مبهوت
مى ساخت و مورّخان نمونه هاى متعددى از تیزهوشى حضرت نقل کرده اند از جمله این موارد آنست که :
معتصم پس از به شهادت رساندن امام جواد از عمر بن فرج خواست به مدینه رفته معلمى براى امام هادى
که در آن وقت شش سال و چند ماه داشت انتخاب کند و تاءکید کرد که معلم باید از دشمنان
اهل بیت و مخالفین آنان باشد! تا امام را با کینه اهل بیت پرورش دهد و ایشان را اعتقادات نواصب
بیاموزد و دشمنى خاندان نبوت را در دل امام جاى دهد! عمر در اجراى دستورات معتصم به مدینه رفته و
ماجرا را با والى شهر در میان گذاشت.
او و چند تن دیگر جنیدى را به عنوان دشمن دیرینه اهل بیت معرفى کردند.
جنیدى پس از اطلاع از موضوع ، موافقت خود را اعلام کرد.
براى او حقوقى ماهانه تعیین گشت و از او خواسته شد تا مانع ملاقات شیعیان با امام گردد.
جنیدى کار خود خود را آغاز کرد لیکن از آنچه مشاهده کرد شگفت زده و مبهوت شد.
روزى محمّد بن جعفر، جنیدى را دید و از او پرسید:((این کودک – منظورش امام هادى بود – تحت تعلیم
و آموزشت چگونه است ؟…
)).جنیدى از این تعبیر برآشفته شد و گفت : ((مى گویى : این کودک ؟! و نمى گویى : این
پیر! تو را به خدا کسى را داناتر از من نسبت به علم و ادب در مدینه مى شناسى ؟)).محمّد
پاسخ داد: ((نه )).امّا به خدا من بحثى را در ادبیات پیش کشیده و موضوع را آنچنان که گمان مى
کنم شایسته است بسط مى دهم بعد مى بینم او مطالبى را به گفته هایم مى افزاید که من از
آنها استفاده مى کنم و از او مى آموزم.
مردم گمان مى کنند من به امام درس مى دهم لیکن به خدا این من هستم که از او درس
مى آموزم …
چند روز بعد مجددا محمّد بن جعفر، جنیدى را دیده از او پرسید: ((حال این کودک چگونه است ؟)).

جنیدى از این حرف برانگیخته شد و گفت : ((دیگر این حرف را تکرار مکن به خدا او بهترین مردم
روى زمین و فاضل ترین خلق خداست.
گاهى مى خواهد وارد اتاق بشود مى گویم اول سوره اى از قرآن بخوان و بعد داخل شو.
مى گوید: کدام سوره را مى خواهى تا بخوانم ؟ و من نام سوره هاى بلند اول قرآن را نام
مى برم هنوز نام سوره تمام نشده شروع مى کند به خواندن آن و آنچنان درست و دقیق مى خواند
که من درست تر از آن را نشنیده ام .
او قرآن را زیباتر از مزامیر داوود مى خواند و علاوه بر آن حافظ تمام قرآن است و تاءویل و
تنزیل آن را نیز مى داند.سپس جنیدى گفت : (( سبحان اللّه ! )) این کودک در میان دیوارهاى سیاه
مدینه رشد کرده است پس این دانش ‍ عمیق را از کجا کسب کرده است ؟)).

بالاخره همین جنیدى ناصبى و دشمن اهل بیت ، از برکات انفاس قدسى امام ، صراط مستقیم را یافت و
چنگ به (( حبل المتین )) الهى زد و در زمره محبّان اهل بیت قرار گرفت و به امامت ائمه
هدى اعتراف کرد.(۱۹)

البته طبیعى است که تنها توجیه حقیقى این پدیده همان اعتقاد شیعه درباره این خاندان است.
شیعیان بر این عقیده هستند که خداوند متعال به اهل بیت دانش و حکمتى عنایت کرده است که دیگران از
آن بى نصیب مى باشند و در این مورد سن و سال مدخلیّتى ندارد.

هیبت و وقار حضرت
امام هادى مانند پدران گرامى خود و انبیاى الهى از آنچنان هیبت و نفوذ معنوى برخوردار
بود که همگان را وادار به کرنش مى کرد و این امر اختصاص به شیعیان حضرت نداشت.
در این باره به نقل مورد زیر اکتفا مى کنیم : محمّد بن حسن اشتر علوى مى گوید:

((همراه پدرم
با جمعى از مردم عباسى ، طالبى و جعفرى بر درگاه متوکل عباسى بودیم که ناگهان ابوالحسن – امام هادى
– وارد شد و آهنگ در قصر خلیفه را نمود تمامى حاضران بلا استثنا از مرکب هایشان فرود آمده احترامات
لازمه را به عمل آوردند تا حضرت وارد کاخ شد، مردى از آن جمع از این تجلیل و گرامیداشت به
خشم آمده لب به اعتراض ‍ گشود و گفت : این تشریفات براى کیست ؟! چرا براى این جوان این
همه احترام بگذاریم ؟ او نه از ما بالاتر است و نه بزرگسال تر.
به خدا قسم هنگام خارج شدن ، دیگر براى او بپا نخواهیم خاست و از اسب فرود نخواهیم آمد…

ابوهاشم جعفرى به او چنین پاسخ داد: به خدا سوگند با ذلت و کوچکى به او احترام خواهى گذاشت…
لحظاتى بعد امام از قصر خارج شد و بانگ تکبیر و سرود توحید برخاست و همه مردم به احترام امام
بپا خاستند، ابوهاشم مردم را مخاطب ساخته گفت :((مگر شما نبودید که تصمیم داشتید به حضرت احترام نگذارید!)).گروهى از آن
میان پرده از حالت درونى خود برداشته گفتند: به خدا قسم نتوانستیم خودمان را کنترل مى کنیم و بى اختیار
از اسب فرود آمده به ایشان احترام گذاشتیم .
(۲۰)

هیبت امام آنچنان قوى و نفوذ ایشان آنقدر نیرومند بود که هنگام آمدن نزد متوکل تمامى درباریان و نگهبانان
قصر بى اختیار به خدمت امام قیام مى کردند و بدون کمترین بهانه جویى و به انتظار گذاشتن ، درها
را مى گشودند و پرده ها را کنار مى زدند.
(۲۱) نیرومندى و هیبت امام ناشى از سلطنت دنیوى یا اندوخته هاى مالى بود بلکه سرّ عظمت ایشان در اطاعت
خداوند متعال ، زهد در دنیا و پایبندى به دین بود.
امام خوارى و ذلت عصیان خدا را از خود دور ساخته و از طریق اطاعت پروردگار به اوج عزت و
وقار دو جهان رسیده بود)).

پی نوشت ها ۱-سوره حجرات : آیه ۱۳(dot) 2-(( دلائل الامامه ، )) ص ۲۱۶(dot) 3-(( عیون المعجزات .
)) ۴-(( تذکره الخواص ، )) ص ۳۹(dot) 5-(( بحارالانوار، )) ج ۱۳، ص ۱۲۶ و (( الدرّالنظیم .
)) ۶-(( بحر الانساب ، ص ۳۵(dot) 7-(( مرآه الزمان ، )) ج ۹ ص ۵۵۳ (ورقه عکسى )(dot) 8-((
تاریخ الائمه ، )) ص ۱۶(dot) 9-بصریا: روستایى است که امام موسى بن جعفر در سه میلى مدینه به وجود
آورده بود(dot) 10-(( الاتحاف بحبّ الاشراف ، )) ص ۶۷٫
(( جوهره الکلام فى مدح الساده الاعلام ، )) ص ۱۵۱(dot) 11-اصول کافى ، ج ۱، ص ۴۹۷٫
(( الارشاد، )) ص ۳۶۸٫
و (( اعیان الشیعه ، )) ج ۴، ق ۲، ص ۲۵۲(dot) 12-(( الاتحاف بحب الاشراف ، )) ص ۶۷٫
(( جوهره الکلام ، )) ص ۱۵۱٫
(( مرآه الجنان ، )) ج ۲، ص ۱۵۹٫
(( تاریخ الخمیس ، )) ج ۲، ص ۳۲۱٫۱۳-(( تاریخ الخمیس ، )) ج ۲، ص ۳۲۱٫
(( مرآه الجنان ، )) ج ۲، ص ۱۵۹٫۱۴-(( اعیان الشیعه ، )) ج ۴، ق ۲، ص ۲۵۲(dot) 15-((
الاتحاف بحبّ الاشراف ، )) ص ۶۷(dot) 16-(( عمده الطالب ، )) ص ۱۸۸٫
همچنین در (( علل الشرائع ، )) ص ۲۴۱، آمده است که : ایشان در محله اى زندگى مى کرد
که ((عسکر)) نام داشت لذا به حضرت ((عسکرى )) گفته شد(dot) 17-مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج ۳، ص
۴۰۱(dot) 18-(( منتهى الامال ، )) ج ۲، ص ۸ چاپ جدید(dot) 19-(( مآثر الکبراء فى تاریخ سامرّا، )) ج
۳، ص ۹۵ و ۹۶٫۲۰-بحار، ج ۱۳، ص ۱۳۱٫
(( اعیان الشیعه ، )) ج ۴، ق ۲، ص ۲۷۴ و ۲۷۵(dot) 21-بحار، ج ۱۳، ص ۱۲۹٫۳۵-(( الاعلام ،
)) ج ۵، ص ۱۴۰٫

فرهنگی

گردآوری:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس