خدا چه شکلیه ؟ پاسخ به کنجکاوی کودکان درباره خدا
کودکان ذهن بسیار پرسشگری دارند قطعا خیلی از کودکان از والدین خود در مورد چیستی
و کیستی خود بسیار سوال کرده اند این که چگونه به وجود آمده اند و یا خدایی که می پرستند
چگونه و کجا زندگی می کند، خدا در ذهن کودکان یک شکل خاصی دارد که به دنبال آن میگردند در
ادامه مطلب از پرشین وی قصد داریم برای شما عزیزان پیرامون خدا در ذهن کودکان مطالبی به اشتراک بگذاریم
خدا در ذهن کودکان
چگونه می توان به رشد معنوی کودکان در عصر حاضر کمک کنیم؟
رشد معنوی در واقع فراگیری ارزش ها ، وصل شدن به موجودی برتر از خود و یادگیری برخورداری از ایمان
است.خدا، نامی است که ما به مهم ترین وجود جهان اطلاق میکنیم.
خدا کیست؟ خدا کجا زندگی می کند؟ خدا چه شکلی است؟ خدا را که آفریده؟ آیا خدا می تواند هر کاری انجام دهد؟ خدا چه قدر بزرگ است؟
بیشتر والدین این سۆالات را از فرزندشان شنیده اند.اکثر کودکان با طرح سوالاتی غیر منتظره درباره خدا، موجب شگفتی
بزرگسالان می شوند.این سۆالات و سوال های مشابه آن ها باعث می شود که فکر کنید کودکان ذاتاً فیلسوف به
دنیا آمده اند.در واقع آن ها با ذهنی کنجکاو زاده می شوند و می خواهند حقیقت هر چیز در این
جهان را دریابند.
ما به عنوان والدین چگونه با این سوالات روبرو می شویم؟آیا از کنار آن ها می گذریم؟آیا پاسخ به پرسش
آن ها را به آینده ای نسبتاً دور وا می گذاریم؟ آیا ممکن است از سر احساس مسئولیت ، پاسخی
بدهیم که در خور شرایط سنی و ذهنی کودکانمان نباشد؟گاهی ممکن است برای پاسخ به سۆالات آن ها دچار مشکل
شویم و نتوانیم درک خود را با زبانی ساده و قابل فهم به کودک منتقل کنیم.چگونه و با چه زبانی
باید سخن گفت که برای فرزندان قابل درک و فهم باشد؟
حتی مشکل ترین سۆالات کودکان درباره خدا نیز
پاسخ های قابل فهمی دارند که ذهن این پرسشگر کوچک را به حل معمای خدا باز می کند.
* مامان خدا چه قدر بزرگه؟
* خدا بزرگ تر از هر چیزیه که وجود داره
* یعنی چه قدر بزرگ؟حتی بزرگ تر از دریا؟
* حتی بزرگ تر از دریا ها و آسمونا بزرگ تر از جهان.
احتمالا پاسخگویی به تمام سۆالات آن ها برایتان ساده نخواهد بود.کودکان می توانند سۆالات عمیقی درباره تمام موضوعات جهان مطرح
کنند و به هنگام پرسش از خداوند ، خوبی و بدی، زندگی و مرگ مشکل ترین سۆالات را می پرسند.
خدا وجودی لایزال است که فرزند شما در حال برداشتن اولین گام های خود برای درک و شناخت اوست.شما اگر
چه به عنوان فردی بالغ ، تجربه بیشتری در این زمینه دارید، اما جستجوی خداوند انتهایی نداشته و در تمام
مراحل زندگی هر انسانی تداوم دارد
هنگامی که با فرزندتان درباره خدا سخن می گویید و راز خدا و خلقت
را برای او آشکار می سازید ، راه های ساده ای وجود دارد که به شما کمک می کند پاسخ
های بسیار ساده و قابل فهم به آن ها بدهید:
قبل از پاسخ دادن به سوال آن ها ، مدتی درباره شان فکر کنید.
در ضمن زمان مناسبی را برای پاسخ دادن به آن ها انتخاب کنید: ممکن است مشغول آشپزی باشید ، تلفن
دائم زنگ می زند ، خانه هنوز مرتب نیست و کارهای زیادی مانده و درست در چنین اوضاعی فرزندتان می
پرسد:” خدا چه قدر بزرگ است؟” طبیعی است که چنین زمانی برای پاسخ دادن به این سۆال اصلا مناسب نیست،
هر چند که سۆال فرزندتان ارزشمند است.در چنین مواقعی، با توافق فرزندتان زمانی مناسب را برای پاسخ دادن به سوال
او تعیین کنید.معمولاً ساعت اولیه شب فرصت خوبی است تا به او پاسخ بدهید،چون کارهای خانه تمام شده و هر
دوی شما وقت کافی دارید تا با آرامش و تمرکز لازم درباره سوالات او گفتگو کنید.به محض فرا رسیدن زمان
مناسب ،سوال فرزندتان را مطرح کنید و نظرات خود را در خصوص پاسخ سوال او ، به زبانی ساده بیان
کنید.
تمام سوالات را جدی بگیرید: گاهی طرح سوال از جانب فرزندتان برای رسیدن به جوابی مشخص نیست بلکه در واقع
به منظور جلب توجه والدین بوده و یا دلائل دیگری دارد.شما بهتر از هر کسی قادرید انگیزه سوال کردن فرزندتان
را درک کنید.در این گونه مواقع سوال فرزندتان را جدی بگیرید تا بفهمد که به او اهمیت می دهید.خدا چه
شکلیه
صادقانه به فرزندتان بگویید که پاسخ همه سوالات را نمی دانید: از شما انتظار نمی رود که پاسخ تمام
سوالات بچه ها را بدانید.گاهی میتوانید برای پاسخ گویی به سوالات دینی او را راهنمایی کنید تا سوالاتش را از
یک روحانی و یا معلم دینی بپرسد.البته همیشه نمی توانیم و نباید پاسخ دهی به سوالات او را به عهده
دیگران بگذاریم.
باید برای پاسخ به سوالات آن ها مطالعه کنید.
خدا وجودی لایزال است که فرزند شما در حال برداشتن اولین گام های خود برای درک و شناخت اوست.شما اگر
چه به عنوان فردی بالغ ، تجربه بیشتری در این زمینه دارید، اما جستجوی خداوند انتهایی نداشته و در تمام
مراحل زندگی هر انسانی تداوم دارد.
بر اساس این دیدگاه ، خود شما نیز همواره یک دانشجو هستید و تنها بخشی از فهم و درک خود
را می توانید با فرزندتان در میان بگذارید، چرا که ممکن است برخی مسائل هنوز برای شما نیز بی پاسخ
مانده و حتی برای بعضی سوالات هیچ گاه پاسخی نیابید.
فرزند خود را تشویق کنید تا برای یادگیری بیشتر درباره خدا با شما گفت و گو کند.
برای پاسخ به سوالات او از مثال استفاده کنید.ولی همواره تاکید کنید که پاسخ کامل سوالاتش را نمی دانید، چون
هر تفسیری که از خدا ارائه کنید یا هر پاسخی که به سوالات او بدهید،خداوند را در پاسخ های خودتان
محدود کرده اید.کسی که تصور می کند پاسخ تمامی سوالات را می داند، لذت یادگیری بیشتر را تجربه نخواهد کرد.مثلاً
وقتی می پرسد خدا چه قدر بزرگ است؟ بگویید : “من نمیدانم خدا چه قدر بزرگ است ولی می دانم
که هیچ چیزی در این عالم بزرگ تر ، قوی تر و بهتر از او نیست.
هنگامی که احساس کنید ضرورتی ندارد پاسخ تمامی سوالات را بدانید، هم شما و هم فرزندتان عظمت خدا را بهتر
احساس خواهید کرد.
این احساس موجب تقویت نیازمندی شما به خدا شده و محرک جستجو و تحقیق بیشتر برای دستیابی به پاسخ های
عمیق تر درباره خدا خواهد بود.
و در آخر مهم ترین پیام به والدین این است که : هرگز نسبت به علاقه و کنجکاوی فرزندتان
درباره خدا بی تفاوت نباشید.
این بهترین راه برای سخن گفتن درباره مهم ترین مسائل زندگی اوست.باشد که از این طریق بتوانید ایمان، امید و
مفهومی متعالی را به کودکتان هدیه کنید.
بیشتر بدانید از پاسخ به سوالات فلسفی کودکان
سوالاتی درباره چرایی زندگی و خدا
چرا من به دنیا آمدم؟
یکی از اصلیترین سوالات کودک پیش از ورود به دبستان، این است که من چطوری به وجود آمدم؟
قاعدتا او آن قدر بزرگ نشدهاست که درباره تولد واقعی برایش توضیح دهید، کافی است یک
پاسخ واقعی اما غیر دقیق بدهید. به او بگویید پدر و مادر همدیگر را خیلی دوست داشتند
و میخواستند یک خانواده داشته باشند. پس بچه کوچکشان به دنیا آمد.
خدا کیست؟
کودک دو تا شش ساله معمولا براساس مسائل عینی که میبیند، ممکن است
سوالهایی کند. در این مواقع بهتر است پاسخهای ساده، قابل لمس و عینی به
او داده شود یعنی اگر میپرسد خدا چیست؟ بهتر است جواب سادهای بدهیدمثلا
«کسی است که همه دنیا را ساخته است، آسمانها و زمین مال اوست، ما را او
به دنیا آورده» و چیزهایی شبیه این که قابل لمس باشد. باید از اوصاف خداوند و
مقایسه آن اوصاف با دیگران استفاده کرد: خدا کسی است که مهربانیاش از پدر و مادر
هم بیشتر است. او کسی است که از پدر و مادر هم، بیشتر مراقب توست .خدا از
قویترین کسی که میشناسی هم قویتر است.
خدا کجاست؟
قطعا پاسخ شما به این سوال این است که «خدا همه جا هست.» اما کودکتان بلافاصله
میپرسد چطوری خدا میتواند همه جا باشد؟ باید سعی کنید برای او مثالهای ساده
و عینی بزنید. به او بگویید خدا قدرتی دارد که میتواند همه جا باشد؛ مثل سخنران
تلویزیون که در همه خانهها او را میبینند.
اگر خدا همه جا هست، چرا او را نمیبینم؟
وقتی به کودکتان بگویید خدا همه جا هست احتمالا بلافاصله از شما میپرسد:
«پس چرا نمیبینیمش؟» باز هم از مثال کمک بگیرید. به او بگویید خیلی چیزها
مانند هوا، گرما و برق را نمیبینیم اما وجود دارند. یکی از سادهترین کارهایی که
میتوانید انجام دهید این است که لیوانی آب و دو حبه قند بیاورید و جلوی چشم کودک،
آن دو حبه قند را داخل آب بیندازید و آن ها را در آب حل کنید؛ بعد از او بپرسید: آیا
حبههای قند داخل لیوان هستند یا از آن خارج شدهاند؟ او پاسخ میدهد: داخل لیوان هستند.
به او بگویید: آیا تو آن را میبینی؟ قطعا میگوید: نه. بعد برایش توضیح دهید که درست
است آن حبهها دیده نمیشوند ولی آنها داخل لیوان هستند؛ چون آب شیرین شده
است. خدا هم این گونه است. خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذتهایی
که از مشاهده کوه، دشت، طبیعت، خوردنیها و دیگر زیباییها میبری حضور او را نشان میدهد.
اگر خدا همه جا هست، چرا به آسمان نگاه میکنیم؟
ما معمولاً هنگام دعا کردن، به آسمان نگاه میکنیم و برای کودک این شبهه پیش
میآید که پس خدا در آسمان است. اگر از شما این سوال را کرد بگویید: برکتهای
خدا مثل باران، از آسمان به زمین میآیند. ما آدمها، جاهای بلند را بهتر میدانیم؛
به همین دلیل، نفر اول مسابقه در کشتی، روی سکوی بالاتر میایستد و چون
میدانیم خدا بزرگ است، او را در بالاترین جایی که بلدیم تصور میکنیم.
تبیان / salamatnews