مراحل رشد شناخت و اندیشه کودک از دیدگاه پیاژه
ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم برای شما عزیزان به بررسی
مراحل رشد شناخت و اندیشه کودک از دیدگاه پیاژه بپردازیم مراحل رشد کودک به
صورت پله ای وار مراحل خودش را طی می کند و یک والدین آگاه به راحتی می تواند
از روی مراحل رشد کودک هر آنچه را که کودک نیازمند شناخت دنیای اطراف و پیرامونش است
را درک کند در ادامه بیشتر به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت
مراحل رشد کودک
مراحل رشد شناخت و اندیشهی پیاژه عبارتند از:
۱) مرحلهی حسی- حرکتی (تولد تا دوسالگی)
نوزاد با مشاهدهی حسی شروع به آموختن میکند و با انجام فعالیت، کاوش و دستکاری محیط برکارکردهای
حرکتی خود مسلط میشود. از آغاز رشد، وضعیت زیستی فرد و تجارب او در هم میآمیزد و به یادگیری
رفتاری میانجامد. محرکی درک میشود و پاسخی در پی آن به وجود میآید.
اما همراه با آن نوعی آگاهی نیز پدید میآید که نخستین طرحواره یا مفهوم ابتدایی است.
همچنان که نوزاد تحرک بیشتری پیدا میکند، طرحواره (schema)های جدیدتر و پیچیدهتری
بر مبنای طرحوارههای پیشین ساخته میشود.در این مرحله ادارکهای هندسی،
بینایی و لمسی نوزاد گسترش مییابد. کودک فعالانه با محیط تعامل میکند و رفتارهای
آموختهی پیشین را به کار میبندد. برای مثال کودکی که استفاده از جغجغه را آموخته،
هم اسباب بازی تازه اش را مانند آن تکان میدهد و هم جغجغه را به شیوههای تازه ای به کار میگیرد.
دستاوردهای حیاتی این دوره، پیدایش «بقای شیء (Object Permanence)» یا
«طرح واژهی بقای شیء (Schema of Object Permanence)» است که به معنای
توانایی کودک برای فهم آن است که وجود اشیاء مستقل از بکارگیری آنها توسط اوست.
نوزاد در این مرحله یاد میگیرد که خود را از جهان جدا بداند. او میتواند انگارهی اشیاء
را حتا زمانی که در دید او نیستند، در ذهن خود نگه دارد. نوزاد در حدود هیجده ماهگی
شروع به ساخت نمادهای ذهنی و کاربرد واژهها میکند.این فرآیند را نمادسازی (Symbolization) مینامند.
نوزاد در این سن میتواند انگاره ای بینایی از توپ یا نمادی ذهنی از واژهی توپ بسازد که نمایندهی
شیء واقعی است یا بر آن دلالت میکند. این باز نمودهای ذهنی برای کودک مجال آن را فراهم میکند
که وی اعمال ذهنی خود را در سطح مفهومیجدیدتری انجام دهد. دستیابی به طرح
وارهی بقای شیء (Schema of Object Permanence) نشانهی گذر از مرحله حسی – حرکتی به مرحلهی پیش عملیاتی رشد است.
مراحل رشد کودک چیست؟
۲) مرحله تفکر پیش عملیاتی (دو تا هفت سالگی)
در این مرحله کودک نمادها و زبان را گستردهتر از مرحلهی حسی – حرکتی به کار میبرد. تفکر و استدلال او شهودی (Intutive) است. یعنی یادگیری او بدون استدلال است. او نمیتواند منطقی (Logical) یا قیاسی (Deductive) بیندیشد و مفاهیمش ابتدایی است. اشیاء را میتواند بنامد، اما نمیتواند آنها را طبقه بندی کند. تفکر پیش عملیاتی، مرحله ای بین تفکر بزرگسال اجتماعی شده و ناخودآگاه کاملاً خودمدار (Autistic) فرویدی کودک خردسال است. کودک در این مرحله بین واقعیتها و رخدادها، ارتباط منطقی برقرار نمیکند. در آغاز این مرحله، اگر لیوانی از دست کودک بیفتد و بشکند، اوهیچ گونه درک علت و معلولی ندارد و خیال میکند که لیوان آمادهی شکستن بود واو آن را نشکست.
کودک در این مرحله نمیتواند شیء واحدی را در موقعیتهای مختلف شیء یگانه ببیند. برای مثال، عروسک واحدی را در کالسکه، تخت خواب و صندلی، سه شیء مختلف تلقی میکند. او در این مرحله اشیاء را در ذهنش بر اساس کارکردشان بازنمایی میکند. مثلاً دوچرخه را «سواری» و سوراخ را «کندن» معنا میکند. کودک در این مرحله آغاز به بهره گرفتن مشروح تری از «زبان» و «نقاشی» میکند و از سطح گفتههای تک واژه ای به سطح عبارات دو واژه ای- شامل یک اسم و یک فعل و یک فعل و یک اسم و یک مُسند – ارتقا مییابد. مثلاً میگوید«مامان خورد»، «بابا خواب».
کودکان در مرحله پیش عملیاتی، با این که خوب و بد را تمیز میدهند، نمیتوانند از پس محذورات و دشواریهای اخلاقی (Moral Dilemmas) برآیند. مثلاً هنگامیکه از آنها پرسیده میشود:«یک نفر عمداً لیوان را شکسته و یک نفر سهواً ده لیوان را شکسته ؛ کدام یک گناه کارتر است؟»، معمولاً میگوید کسی که ده ظرف را سهواً شکسته مقصرتر است، چون ظرف بیشتری شکسته است..
این به این دلیل نیست که منفی کاری کرده اند، بلکه به خاطر تفکر خود محورانه شان نمیتوانند موقعیت را از چشم دیگری – در این نمونه، برادرشان- ببینید.( منصفانه، صادقانه و ژرف بیندیشیم ، آیا ما ایرانیان در این مرحله گیر نکرده و تثبیت(Fixed) نشدهایم؟؟)
کودکان در این مرحله از نوعی تفکر جادویی ( Magical thinking) به نام سبت پدیداری (Phenomenalistic causality) استفاده میکنند. طبق این تنوع تفکر، واقعهای که پیش از واقعهی دیگر رخ داده علت آن است. (مثلاً برق را علت رعد میپندارد) نیز کودکان در این سن، نوعی تفکر به نام تفکر جاندارپندارانه(Animalistic thinking) دارند؛ یعنی تمایل دارند ویژگیهای روانی موجودات زنده مانند احساس و نیت را به وقایع و اشیای مادی نسبت دهند.
ویژگی دیگر این مرحله (پیش عملیاتی)، کارکرد نشانه ای (Semiotic function) است. کودکان با این توانایی جدید میتوانند چیزهایی مانند شیء واقعه (Signified object) یا طرح وارهی مفهومی(Conceptual schema) را به کمک یک دلالت کننده (Signifier) بازنمایی کنند. این دلالتکننده کارکرد بازنمودی دارد (مانند زبان، انگاره ای ذهنی یا ژستی سمبولیک).
یعنی کودکان نمادی یا نشانه ای را به معنای چیز دیگری به کار میبرند. نقاشی نوعی کارکرد نشانهای است که نخست به عنوان بازی انجام میشود اما در نهایت بر چیزهای جهان واقع دلالت مییابد.
۳) مرحلهی عملیات غیرانتزاعی (هفت تا یازده سالگی)
در این مرحله کودکان با اشیاء و وقایع غیر انتزاعی، واقعی و ادراک، عملیات ذهنی انجام میدهند و تفکر عملیاتی جانشین تفکر خود محورانه شده است. این نوع جدید تفکر مستلزم برخورد با انواع و اقسام اطلاعات خارج از وجود کودک است. از این رو اکنون کودکان میتوانند به واقعیتها از دیدگاه افراد دیگر هم بنگرند. کودکان در این مرحله شروع به استفاده از معدودی فرآیند فکری منطقی کردهاند و میتوانند چیزها را (بر اساس ویژگیهای مشترک) ردیف، منظم و گروهبندی کنند. استدلال قیاسی (Deductive reasoning) که در آن از دو مقدمه، نتیجه ای منطقی گرفته میشود، در این مرحله پیدامیشود.
برای نمونه:
الف) همهی اسبها پستان دارند(مقدمه)
ب) همه پستان داران خون گرمند(مقدمه)، پس همهی اسبها خون گرمند(نتیجه).
کودکان میتواند استدلال کنند واز قواعد مقررات پیروی نمایند. میتوانند خود را تنظیم کرده و کم کم احساس اخلاقی ونظام ارزشی برای خود ایجاد کنند. در کودکانی که توجه بیش از اندازه به قواعد و مقررات دارند، ممکن است رفتار وسواسی- جبری دیده شود و کودکانی که در برابر داشتن یک نظام ارزشی مقاومت میکنند، اغلب خودرأی و بیتحرک به نظر میرسند.
مطلوبترین پیامد در این مرحله آن است که کودک به گونه ای سالم به قواعد احترام بگذارد و این را هم البته بداند که هر قاعده ممکن است استثنایی موجه و مشروع داشته باشد. ثبات ادارک(Conservation) عبارت است از توانایی فهم این نکته که اشیاء با وجود تغییر در شکلشان، دیگر مشخصههای خود را چنان حفظ میکنند که باعث میشود همان شیء پیشین شناخته شوند.
بررسی مراحل رشد کودک
برای نمونه، اگر مومیکروی را به شکل سوسیس دراز و کلفت در آورند، کودکان میفهمند که در هردو حالت مقدار موم ثابت بوده است. ناتوانی از ثبات ادراک- آن چنان که در مرحلهی پیش عملیاتی دیده میشود- هنگامیدیده میشود که کودک بگوید سوسیس موم بیشتری دارد، چون درازتر است. بازگشت پذیری (Reversibility) عبارت است از قابلیت فهم رابطهی بین چیزها و دریافتن این که چیزی میتواند به چیز دیگری تبدیل شود و دوباره به شکل نخست خود برگردد(مانند آب و یخ). مهم ترین نشانهی این که کودک هنوز در مرحلهی پیش عملیاتی است، این است که به ثبات ادراک و بازگشت پذیری نایل نشده باشد. توانایی کودکان برای فهم مفاهیم کمییکی از مهم ترین نظریههای پیاژه در زمینهی رشد شناخت است.
مقیاسهای کمیعبارت است از جِرم، طول، تعداد، حجم و سطح. کودک هفت تا یازده ساله باید بتواند وقایع جهان واقع را سازماندهی و مرتب کند. برخورد با آینده و احتمالات آن در مرحلهی عملیات صوری رخ میدهد.
۴) مرحله عملیات صوری (از یازده سالگی تا پایان نوجوانی)
مرحله عملیات صوری را زا آن رو به این نام خوانده اند که تفکر نوجوانان به شکلی صوری، بسیار منطقی، نظام مند و نمادین عمل میکند. ویژگیهای این مرحله عبارت است از توانایی تفکر انتزاعی(Abstract thinking)، استدلال قیاسی (Deductive reasoning)، تعریف مفاهیم و نیز پیدایش مهارتهای جابجایی اعداد و ترکیب آنها که در نتیجه نوجوانان میتوانند مفهوم احتمالات را دریابند. آنها میکوشند همهی روابط و فرضیههای محتمل را برای توضیح دادهها و واقعیتها به کار گیرند.
بیشتر بدانید از شناخت مراحل مختلف زندگی کودک
دوره اول رشد کودک، (تعادل)
دوره تعادل یعنی لذت بخش بودن رفتار او؛
در دوره ها و سنین زیر رشد کودک دارای تعادل است:
زمانی که راه می افتد
سه تا چهار سالگی
پنج تا شش سالگی
دوره دوم رشد کودک، عدم تعادل
دوره عدم تعادل یعنی با بد جنسی رفتار کردن؛
در دوره ها و سنین زیر رشد کودک دارای عدم تعادل است:
دو تا سه سالگی
چهار تا پنج سالگی
شش تا هفت سالگی
همان طور که مشاهده و مطالعه کردید، دیدید که یک سال در میان دوره های تعادل و عدم تعادل تغییر می کنند.
اهمیت هفت سال اولی زندگی در رشد کودک
هفت سال اول زندگی کودک ما سالهای شکلگیری رشد کودک از جوانب مختلف است؛ پس مهمترین سالهای زندگی اوست.
البته به این معنی نیست که دوران های بعدی اهمیت کمتری دارند و این که همه چیز تا قبل از هفت سالگی اتفاق میافتد.
ولی مطمئنا هفت سال اول زندگی دوران تعیین کنندهای در زندگی انسان ها می باشد.
در هفت سال اول زندگی ساختار اساسی شخصیت فرزند شکل میگیرد.
یعنی شخصیتی که تمام عمر کودک ما را همراهی خواهد کرد.
این دوران تاثیر عمده و تعیین کنندهای در موفقیت او و همین طور به عنوان یک انسان بالغ دارد:
رفتار او در جامعه
چگونگی رفتارش در مقابل مسائل جنسی
دوران جوانی
نوع انسانی که با او ازدواج خواهد کرد
موفقیت و عدم موفقیت او در ازدواج
البته نباید هوش را با دانش اشتباه گرفت.
مسلما فرزند ما پنجاه درصد معلوماتی را که در زمان بلوغ خواهد داشت تا سن چهار سالگی کسب نمیکند.
هوش قابلیت ذهنی انسان برای به کاربردن به جای معلوماتی است که کسب میکند.
پنجاه درصد این ظرفیت تا سن چهار سالگی کسب شده است.
شناخت رشد کودک به چه دردی می خورد؟
این شناخت زمانی به درد ما می خورد که بتوانیم با شناسائی مراحل رشد کودک، موانع و مشکلات خود و آن ها را حل کنیم.
نه آن که فقط بدانیم که همچنین دوره ای را او نیز مثل بقیه بچه ها می گذراند.
شاید خیلی از مطالب کلی در مورد تربیت فرزند را بدانیم اما درباره چگونگی باید و نبایدها و چه کنیم و چه نکنیم ها مانده ایم.
بنابراین با شناخت مراحل مختلف و متوالی رشد کودک، هر پدر و مادری راحت تر می تواند مشکلات را در هر دوره از رشد کودک خود حل کند.
فراموش نکنیم که هر پدر و مادری بهتر از هر کس دیگری فرزند خود را می شناسد. بنابراین استفاده از غریزه های پدری و مادری مان را نباید فراموش کنیم.
شناخت کودک
یادآوری این نکته نیز بسیار مهم است:
پدر و مادر بهترین معلم و مربی هستند و پیچیده ترین حرفه در جامعه را به عهده دارند؛
زیرا پدری و مادری به معنای بیست و چهار ساعته روانشناس فرزند خود بودن است.
با این دید امکان دارد که ما روانشناس خوب یا بد یا چیزی بین این دو باشیم.
حال خوشمان بیاید یا نیاید.
ما باید موثرترین نقش را در عمر او ایفا کنیم، خواه به عنوان معلم، خواه روانشناس، خواه طبیب، خواه رفیق و دوست و … هر آن چه که در عمرش به آن نیاز دارد.
هر پدر و مادری حداقل باید اولین های آن برای فرزندش باشد.
زیرا چیزهایی که به او می آموزیم و بهتر آنکه آن چه که به طور ناخودآگاه به او می آموزیم مهم تر از تمام درس هایی است که او میتواند در مدرسه و جاهای دیگر و مربی و معلم های دیگر بیاموزد.
بنابراین برای اینکه معلم و مربی خوبی برای فرزند مان باشیم باید دانش ها و مهارت های حدالامکان تربیتی را بشناسیم و به آن ها عمل کنیم.
شناخت رشد کودک یکی از مهم ترین عوامل تربیت
شناخت رشد کودک یکی از مهم ترین عوامل تربیت به شمار می رود.
این شناخت از لحظه تولد و حتی دقیق تر، قبل از انعقاد نطفه آغاز میشود.
بیاییم این شناخت و اعتماد به نفس ناشی از آن را با یک عینک مقایسه کنیم.
کودک برای هر یک از مراحل رشدش تا هفت سالگی، شیشهای مناسب انتخاب میکند.
شیشه هر دوره به شیشه مرحله قبلی اضافه میشود.
حال بیاییم شیشه اولین سال زندگی کودک خود را بررسی کنیم.
این دوره از لحظه تولد آغاز میشود و تا زمان راه افتادن نوزاد ادامه مییابد.
برای بیشتر کودکان، این دوره یک سال است.
برای برخی که زودتر راه میافتند نه ماه و بعضی دیگر شانزده ماه و برای بعضی دیگر بیشتر طول میکشد.
آشنایی با مراحل رشد کودک
بعضی از مادران فکر میکنند:
«اون که چیزی نمیفهمه.
نوزاده و بیشتر وقتا خوابه.
وقتی بیدار میشه شیرشو میخوره، کهنهاش رو عوض میکنم و حمامش میکنم.
زندگی نوزاد تو همین خلاصه میشه.
هنوز کوچکتر از اونه که بتونه چیز زیادی یاد بگیره.
بعدا یاد میگیره بنشینه، تو تختش بازی کنه و چار دست و پا راه بره، ولی هنوز برای یاد گرفتن چیزی خیلی کوچیکه.»
با اعتقاد صد در صد می گویم که اشتباهی بزرگتر از این ممکن نیست.
فرزند ما از همان لحظه اول تولد و همان طور که گفتم دقیق تر قبل از انعقاد نطفه شروع به یادگیری میکند.
دید کودک نسبت به زندگی
طی اولین سال، مهمترین چیزی که کودک ما کسب میکند، دید اساسی نسبت به زندگی است.
او از دیدگاه نوزادانه خود فلسفه حیات و احساسات بنیادینی را نسبت به حقیقت زندگی برای خود تهیه میکند.
او در حال پایهریزی احساساتی است که در آینده نسبت به زندگی خواهد داشت.
حال ممکن است که در نظر او زندگی سرشار از شادی و اعتماد باشد و یا برعکس پر از عدم اعتماد و بدبختی باشد.
بنابراین محیطی که برای فرزندمان فراهم میکنیم، تعیین کننده اعتماد یا عدم اعتمادی است که در او شکل میگیرد.
این محیط عنصری از نظام بینشی او است که از کنار آن به جهان نگاه می کند.
اگر در طول اولین سال عینکی خوشبینانه به چشم بزند، هنگامی که بزرگ شود شخصی خوشبین خواهد بود.
ولی اگر برعکس عینکی بدبینانه به چشم بزند، در زندگی تبدیل به انسانی عمیقا بدبین خواهد شد.
تصویر زندگی / alinavaee