این باورها باعث می شود احساس بدبختی کنیم
داشتن احساسات منفی در زندگی هر فردی ممکن است پیش بیاید و فرد احساس یاس
و ناامیدی کند ما در این مطلب از پرشین وی قصد دایم برای شما شرح دهیم که چه باورها باعث می شود
احساس بدبختی کنیم و اگر این احساسات منفی ادامه پیدا کند می تواند اثرات عمیق تری بر روی افراد
بگذارد در ادامه مطلب همراه ما باشید
احساسات منفی
من فکر میکنم شاد بودن و خوشبختی، خیلی ربطی به اتفاقهای بیرونی ندارد، بلکه از درون خودِ آدمها نشات میگیرد.
روشهای بیرونی مختلفی را میتوانید به زندگیتان تزریق کنید تا شاد شوید، ولی اگر از درون افسرده و غمگین باشید،
یا اگر از درون ناتوان باشید، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
از سوی دیگر اگر هیجانها و رفتارتان را در مسیر درست هدایت نکنید، احتمالاً جهان شما هم وضعیت بدتری پیدا
خواهد کرد.
قصد دارم روشهای مختلفی به شما پیشنهاد دهم که با استفاده از آنها شما میتوانید خودتان را بدبخت کنید.
خودتان و زندگیتان را با دیگران مقایسه کنید
به تمام چیزهایی فکر کنید که دیگران دارند ولی شما ندارید (مثل شغل فوقالعاده و پردرآمد، روابط عاطفی سالم، پایدار
و متعهدانه، بدن و استایل جذاب و بینقص، سلامتی، موفقیت، شهرت، زیبایی، شادابی و…).
سپس در ذهنتان خوشحالی و خوشبختی آن ها را تجسم و تصور کنید که شما هم اگر آن چیزها را
داشتید چقدر خوشبخت بودید.
اگر اینطور فکر کنید من به شما قول میدهم احساس بدبختی تمام وجودتان را فراخواهد گرفت.«مقایسه» یک مشکل اساسی دارد
و آن اینکه همیشه یکی هست که از شما بهتر باشد.
داراییهای بیشتری داشته باشد، دانش بیشتری نسبت به شما داشته باشد، ظاهر بهتری داشته باشد، لباسهای بهتری بپوشد، شغل بهتری
داشته باشد و… .
دوری از احساسات منفی
اگر میخواهید این حس را نداشته باشید، به جای مقایسه با دیگران، خودتان را با خودتان مقایسه کنید.
موفقیتها و شکستهایی را که در زندگی شخصیتان داشتهاید در نظر بگیرید.
رشدی را که در زندگی کردهاید در نظر بگیرید.
به مواردی که همیشه دوست داشتید در آن حوزه پیشرفت کنید، ولی نتوانستهاید یا تلاش کردهاید و نتیجه نداده، دقت
کنید.
سپس طرحهایی تازه برای پیشرفت در آن حوزهها برای خودتان بچینید.
مدت زمان زیادی از وقت خود را صرف فکر کردن به گذشته و آینده کنید
روش کار ساده است، وقت و بی وقت و در هر زمان، هنگام کار، مطالعه، قدم زدن، تنهایی یا در
جمع به اتفاقهایی که در گذشته رخ داده، فکر کنید و نشخوار فکری کنید.
برای این که در این کار موفق شوید، سعی کنید صرفاً اتفاقهای ویژه را به خاطر آورید که در آن
ها شکست خوردهاید یا حتی موفقیتهای خاصی داشتهاید که دیگر تکرار نشدهاند.
احتمالاً اینگونه فکر کردن به خاطرهها یا حتی رویابافی برای اتفاقهایی که در آینده رخ خواهد داد، بسیار لذتبخش باشد.
سعی کنید تا جای ممکن تمرکزتان را از زمان حال و اتفاقهایی که در حال روی دادن است، بردارید.
به این شکل من به شما قول میدهم که هر لحظه احساس بدبختی کنید.اگر میخواهید این حس را نداشته باشید،
باید افکارتان را مدیریت کنید.
وقتی افکار مدیریت شده باشند، فکر کردن به گذشته و آینده «بخشی» از زندگی روزمره شما خواهند شد و نه
همه زندگی شما.
برطرف کردن احساسات منفی
از طرف دیگر نمیتوانید افکارتان را متوقف کنید، چراکه ذهن انسان ماشین ۲۴ ساعته تولید افکار است و تلاش برای
خاموش کردن آن، عملاً بیفایده است.
مثل این است که من به شما بگویم به زرافه فکر نکنید! حالا به چه چیزی فکر میکنید!؟برای بودن در
لحظه حال، یکی از روشها استفاده از تمرین تنفس و تمرکز روی دم و بازدم است.
یکی دیگر از روشها ذهنآگاهی روی کاری است که در لحظه در حال انجام آن هستید.
مثلاً اگر در حال رانندگی هستید، به جای فکر کردن به حرفهای رئیستان (یا استاد یا همکارتان)، به چیزی که
درست در روبه روی شما میگذرد تمرکز کنید.
مثلاً به ماشینهایی که از کنار شما رد میشوند، به درختان، به آدمها، به ساختمانها.
روی چیزهایی که ندارید تمرکز کنید
به چیزهایی فکر کنید که همیشه علاقهمند بودید داشته باشید و به دست نیاوردهاید .
به آرزوهای از دست رفته فکر کنید.
حتی میتوانید شروع به سرزنش خودتان کنید.
خودتان را به خاطر این که دست و پا چلفتی بودید و نتوانستید یک کار درست و حسابی انجام دهید،
سرزنش کنید.
دوری از حس بد
اشکال این شیوه این است که اگر هیچ کاری نکنید، همیشه در این وضعیت خواهید ماند.
همیشه افسوس خواهید خورد و همیشه خودتان را سرزنش خواهید کرد.
برای این که این حس را نداشته باشید، باید «اقدام به عمل» کنید.
یعنی چه؟ یعنی این که اگر به اندازه کافی افسوس خوردهاید! حالا وقت آن رسیده که برنامهای برای زندگیتان ترتیب
دهید که حداقل همین لحظات هم به افسوس تبدیل نشوند.
مثلاً به جای این که به این فکر کنید که چرا پول ندارید، روی این موضوع تمرکز کنید که «چگونه»
میتوانید از این پس پول به دست بیاورید و برنامهای عملی و کاربردی برای این کار بنویسید.
دنبال مقصر برای اشتباههایتان بگردیدبه خانوادهتان فکر کنید، اگر خانواده آرام و کمتر متشنجی داشتید، الان حالتان خوب بود
.
یا به وضعیت اقتصادی جامعه فکر کنید، اگر اقتصاد مملکت مریض نبود شما الان پولدار بودید.
به محیط کاریتان فکر کنید، اگر رئیستان آدم بیخودی نبود، اگر همکارانتان زیرابتان را نمیزدند، حالا ارتقا پیدا کرده بودید.
اگر استادتان عقدهای نبود! این ترم مشروط نمیشدید، اگر پدر و مادرتان اجازه میدادند، شما انتخاب بهتری میکردید سعی کنید
تا جای ممکن، برای چیزی که حالا هستید، دنبال دلیلها و مقصرهای بیرونی بگردید.
من به شما قول میدهم با این روش نه تنها حالا، بلکه تا آخر عمرتان هم هیچ اتفاق خوشایند خاصی
نخواهد افتاد و شما هیچ پیشرفت قابل توجهی نخواهید کرد و همیشه احساس بدبختی خواهید کرد.
چرا احساسات منفی به سراغمان می آید
کسی که کنترل درونی دارد، ضمن در نظر داشتن وضعیت خانوادگی که در آن رشد کرده، بخش عمدهای از شکستهای
خود را به دلایل درونی و ضعف در توانمندیها یا برنامهریزیهایش نسبت میدهد تا به وضعیت خانوادگی یا اجتماعی.
برای این که این احساسها را نداشته باشید، سعی کنید تا جای ممکن به مسئولیت خودتان در اتفاقها توجه کنید.
همه را از خودتان راضی نگه دارید
سعی کنید تا میتوانید از دست کسی ناراحت نشوید .
تا جای ممکن لبخند بزنید.
بگذارید شما را به عنوان فردی که همیشه شاد است بشناسند، مهم نیست که از درون چقدر اندوهگین هستید.
هیجانهایتان را نشان ندهید.
نگذارید کسی بفهمد که همین حالا چه احساسی دارید.
به هیچکس «نه» نگویید.
سعی کنید همیشه مهربان باشید و هیچ کسی را از دست خودتان ناراحت نکنید.
درخواستها و کارهای دیگران را در اولویت قرار دهید، مهم نیست که کارهای خودتان عقب بیفتد.
ابراز وجود نکنید چون امکان دارد دیگران از دستتان ناراحت شوند.
تبریک میگویم؛ حالا شما یک بدبخت تمام عیار هستید!
در دنیای روان شناسی به این جور آدمها «Yes People» میگویند،
یعنی آدم «بله قربان گو»، یعنی «آدم همیشه خوب».
اینجور آدمها همیشه نیازهای دیگران را در اولویت قرار میدهند و تا جای ممکن سعی میکنند دل دیگران را به
دست بیاورند..
بیشتر بدانید از چرا احساس بدبختی می کنیم
۱ ـ مقایسههای افراطی در فضای مجازی:
امروزه همه افراد، بزرگ و کوچک، پیر و جوان، زن و مرد یک گوشی هوشمند در دست دارند و اکثر وقت خود را در شبکههای مجازی متنوع میگذرانند.
روزی چندبار عکسهای کاربران اینستاگرام را رصد میکنیم و به حال خوشی که دارند غبطه میخوریم. عکسهایی که افراد در سفرهایشان گرفتهاند.
عکس از مهمانیهای. عکس با لبخندهای پررنگ و عمیق. عکسهایی با لباسهای گران قیمت در مکانهای لوکس و…. اگر کمی با خودمان منطقی باشیم به این نتیجه میرسیم که حتی خود ما هم عکسی از درد و غصه و مریضیهایمان را به اشتراک نگذاشتهایم. هر عکسی از ما ثبت شده است در حال خنده و خوشی بودهایم.
۲ ـ ترس از شکست خوردن:
اکثر مواقع ترسی که درونمان نفوذ کرده را تکریم میکنیم. به این معنی که هیچوقت اجازه نمیدهیم که با آن ترس روبرو شویم.
اگر با ترسی که داریم روبرو شویم، متوجه میشویم که ترسش از مواجهه و انجام آن
عمل بیشتر بوده است. اگر قدرت ریسک پذیری را در خود پرورش دهیم و به صورت عاقلانه با ترسهای خود روبرو شویم از شکست نمیهراسیم.
چون برای رسیدن به موفقیت از راههای میانبر زیادی استفاده میکنیم.
احساسات منفی
اگر برای رسیدن به یک هدف با شکست و بن بستی روبرو شویم، خود را نمیبازیم و بار دیگر از راهی دیگر به آن هدف نزدیک میشویم. افرادی را به خاطر بیاورید که سالهاست پشت کنکور هستند و درس میخوانند تا به هدف دلخواه خود برسند.
اگر یک سال در کنکور شکست خوردند عزمشان را جزم میکنند تا باز هم تلاش کنند. اکثر ناکامیها و فرسودگیهای ما از این جهت است که از شکست خوردن و بازنده شدن واهمه داریم. وقتی با آن مواجه میشویم تمام درهای دیگر را هم بسته میبینیم و برای رسیدن به پیشرفتی دیگر مسیر دیگری را انتخاب نمیکنیم.
این یک واقعیت طبیعی است که غم و شادی در کنار هم باشند
۳ ـ شفاف سازی معیارهای خود:
یک روزی هم برویم با خودمان خلوت کنیم و از خودمان بپرسیم که واقعا تعریف ما از خوشبختی چیست؟ چه ملاکهایی از خوشبختی را امروز در زندگی خود به دست آوردهایم؟ به چه کسی بدبخت میگوییم؟ جنبههای مثبت و منفی زندگی ما چیست؟ ملاک خوشبختی را ثروت و مدرک دانشگاهی میدانیم یا حس ارزشمندی؟ چقدر برای خوشبختی خود تلاش کردهایم؟
مجله سپیده دانایی / asriran