اگر حس تنفر در شما وجود دارد حتما این مطلب را بخوانید
حس نفرت داشتن مانند سایر حس ها غریزی است و در همه افراد وجود دارد و فقط در میزان شدت و تقویت این حس در افراد متفاوت است کسانی که حس نفرت و کینه کسی را در دل می پرورانند بیشتر از سایر افراد هم نوع خودشان دچار فشار عصبی و استرس و گاها در برخی از موارد دچار اختلالات روانی هستند در این مطلب از پرشین وی حس تنفر داشتن و تبعات آن را مورد بررسی قرار داده ایم
حس تنفر داشتن
اگر از کسی متنفر هستید بخوانید!
تو باید کمی دورتر از خودت بایستی و نفرتت را از دور ببینی.
باید بدانی چه شد که نفرت در وجودت شکل گرفت، باید بفهمی که جرقههای نفرت چه زمانی در وجودت قد
راست کرد، باید بدانی که چرا نمیخواهی ببخشی و فراموش کنی.
وقتی تا این حد با خودت روراست شدی و نفرتت را صادقانه کالبدشکافی کردی، مطمئن باش نفرت نیز در وجودت از تب و تاب میافتد.
”
به گزارش سرویس رسانههای دیگر ایسنا، دکتر فرحناز مسچی ، روانشناس سلامت مراجعانی دارد که در آنها این سیر
نزولی را دیده است؛ روانشناسی که در گفتوگو با جامجم نسخههای زیادی برای کنارآمدن با حس نفرت ارائه میدهد.
همه ما آدمها در طول زندگی دچار حس نفرت میشویم؛ نفرت از آدمها، اشیاء، حیوانات و حتی زمانهای خاص.
در ذهن ما چه اتفاقاتی رخ میدهد که به ایجاد حس تنفر منجر میشود؟
نفرت یکی از انواع هیجانات است که از بدو تولد همراه انسان است.
به همین علت روانشناسان کارکردگرا و تکاملگرا این حس را یک امر فطری میدانند.
پس اگر فطریبودن حس نفرت و انزجار را قبول داریم باید بپذیریم که این حس بیهوده در وجود ما نهاده
نشده و قرار است کاری برای ما انجام دهد.
مثلا وقتی ما به خاطر یک غذای فاسد یا بوییدن یک خوراکی آلوده دچار حس انزجار میشویم، معلوم است این هیجان قرار است به نفع سلامتی ما فعال شود.
این حالت در تعاملات اجتماعی ما نیز تکرار میشود؛ چون این حس، حسی فطری است و زمانی به کار ما
میآید که باید منبعی را که منزجرکننده است و باعث انزجار ما میشود، طرد کنیم.
به همین علت است که ما نمیتوانیم هیجاناتمان را به دو گروه خوب و بد تقسیم کنیم و مثلا بگوییم
خشم، عصبانیت و ترس جزو هیجانات بد است و خوشحالی، سرمستی و شادی جزو هیجانات خوب.
اگر به موضوع نفرت نیز از این زاویه نگاه کنیم حتما بیشتر و بهتر برای ما قابل پذیرش است.
البته ما در متون اسلامی توصیه میشویم که دیگران را ببخشیم و حس نفرت و کینه را از خودمان دور
کنیم؛ این موضوع از بعد روانشناسی هم مد نظر است، اما مهم این است که ما
چطور نفرت را از وجودمان پاک کنیم و بتوانیم فرد مورد نظر را ببخشیم؟
برای همین است که در روانشناسی تاکید میشود همه افراد
در مرحله اول باید هیجاناتشان را بشناسند و این آگاهی هیجانی را نسبت به اطرافیانشان نیز کسب کنند؛ یعنی اول
بدانند که خودشان چه هیجاناتی دارند و دوم این که بدانند این هیجانات در افراد دیگر نیز وجود دارد.
پس از این دو مرحله است که ما میتوانیم وقتی با نفرت دیگران روبرو شدیم یا خودمان، نسبت به فردی
که احساس انزجار کردیم بهترین واکنش را نشان دهیم.
این خیلی خوب است که همه ما بدانیم که نفرت، حسی فطری و حتی ضروری برای ادامه زندگی است، اما
بحث ما درباره آدمهایی است که به صورت افراطی از همه چیز و همه کس نفرت دارند.
چرا نفرت در وجود بعضی از آدمها تا این حد رشد میکند؟
روانشناسی امروزی تاکید دارد که هیجانات از جمله
هیجان نفرت، زمانی در وجود آدمها شدت میگیرد و به حسی دائمی تبدیل میشود که افراد خیلی با آن درگیر
میشوند؛ حتی در اوقاتی که افراد نمیخواهند این حس آزاردهنده در وجودشان باشد.
در چنین مواقعی بیشتر افراد به جای این که این حس ناخوشایند را از خود دور کنند، میکوشند تا آن فرد، شیء یا شرایط آزاردهنده را از خود دور کنند.
البته این عکسالعمل طبیعی است چون ما از ابتدای زندگی یاد میگیریم
از چیزهایی که در ما ایجاد انزجار میکنند
دوری کنیم، اما اگر ما آگاهی هیجانی داشته باشیم نیازی نیست
به صورت دائمی برای دورکردن این حس از وجودمان
دست به جدالی درونی بزنیم.
در واقع، بهترین راه برای مواجهه با حس نفرت، آگاهشدن از وجود این هیجان در فطرت ماست؛ اما ما که این آگاهی را نداریم از هیجان نفرت وقتی مطلع میشویم که به سطح رفتاری رسیده باشد؛ یعنی وقتی که این حس تنفر داشتن هیجان درونی، جلوه بیرونی پیدا کرده و دیگر نمیتوان آن را کنترل کرد.
وقتی وضع اینگونه میشود نفرتمان را یا با حرکات صورت و بدن نشان میدهیم
یا طرف مقابل به ما میگوید حس تنفر داشتن که چرا چنین رفتارهایی داریم.
آدمها نفرت را در رفتارهایشان بروز میدهند، چون زمانی که این حس در درونمان به وجود آمده به جای این
که آن را ریشهیابی و تجزیه و تحلیل کنیم، کوشیدهایم تا آن را از خودمان دور کنیم؛ در حالی که
این حس مرموزانه و موذیانه جایش را در وجود ما باز میکند.
ریشه حس نفرت داشتن چیست؟
من مراجعانی دارم که از حس نفرتشان نسبت به برخی افراد یا موضوعات
حکایت میکنند و من در جواب آنها
میگویم بخش عمدهای از حس ناخوشایندی که شما در وجودتان دارید، ناشی از تلاشی است که برای از بینبردن این
حس در درونتان انجام میدهید؛ پس یک مقدار از این حس فاصله بگیرید و به عنوان یک ناظر بیرونی به
حس نفرت خودتان نگاه کنید تا بدانید این حس چیست، از کجا آمده و از چه زمانی شروع شده یا
با چه افرادی نشست و برخاست داشتی که این حس را در شما شکل دادهاند.
بخشی از احساس نفرت ما هم به خاطر تداعیشدن خاطراتمان اتفاق میافتد؛ پس اگر با خودمان روراست باشیم و سیر به وجودآمدن نفرت را بررسی کنیم، بهتر میتوانیم بر رفتار و افکارمان کنترل داشته باشیم و به صورت افراطی از فرد یا شیء یا موضوعی خاص نفرت نداشته باشیم.
چگونه می توان حسرت نفرت را کم کرد؟
یعنی آگاه شدن از چرایی و چگونگی نفرت میتواند در کمشدن شدت این احساس به ما کمک کند؟
اگر فرد
را در جریان و فرآیند درمانی قرار دهیم حتما میتوانیم به کاهش نفرت در او کمک کنیم یا دستکم قادر
میشویم رفتار بیرونی فرد را تغییر دهیم.
در روانشناسی اصل را بر این میگذاریم که افراد بر اساس اتفاقاتی که تجربه کردهاند و خاطراتی که از سر
گذراندهاند به حس نفرت دچار میشوند و این حس به مرور در آنها تقویت میشود که بتدریج رفتار بیرونی آنها
نیز با حس درونیشان تطابق پیدا میکند؛ بنابراین به مراجعانمان توصیه میکنیم که وجود حس نفرت را در درونت بپذیر،
اما سعی کن رفتار بیرونیات گویای نفرت نباشد؛ چون افراد مجاز نیستند بر اساس حس بد درونیشان رفتارهای ناخوشایند از خودشان بروز دهند.
حس نفرت چگونه به وجود می آید؟
پس اگر از حسی نفرت داریم به عنوان یک انسان اجازه نداریم مثلا یک شیء را به سمتش پرتاب کنیم
یا حرفهای زشت به او بزنیم و مورد طعنه و قضاوتهای ناعادلانه قرارش دهیم.
رسیدن به این وضعیت که شما میگویید به خودکنترلی زیادی نیاز دارد؛ یعنی درونمان یک حس بد نیرومند وجود داشته
باشد، اما به روی خودمان نیاوریم.
بله سخت است، اما واجب به نظر میرسد، البته برخی روانشناسان همچون فستینگل چنین اعتقادی دارند و میگویند باید بین
احساس و رفتار ما هماهنگی وجود داشته باشد؛ چون مردم همان کاری را میکنند که در درون به آن باور دارند.
به همین دلیل گفته شما درست است و کنترلکردن رفتار در حالی که در درون به چیز دیگر فکر میکنی حس تنفر داشتن کار سختی است، اما به هر حال چارهای جز کنترل رفتار وجود ندارد.
فکر کنید اگر قرار باشد بر اساس خشم و نفرتمان رفتار کنیم چقدر همه چیز دنیا به هم میریزد.
مشکل این است که اگر قرار باشد رفتار ما با افکارمان هماهنگ نباشد، حالت ریاکارانه به خود میگیریم، حس تنفر داشتن هرچند که باور دارم کنترل رفتار بیرونی از واجبات زندگی است.
و کم شدن احساسات منفی و ناخوشایند میشود.
بیرونکردن حس نفرت از وجود آدمها کار واقعا سختی است؛ چون معمولا ریشههای عمیق و دیرینه دارد.
برای همین است که نمیتوان به از بینرفتن آن دل بست و تغییر رفتار را به زمان محوشدن نفرت موکول
کرد.
بیشتر بخوانید از روش های کم کردن تنفر از کسی
۱. بهترین تصور را در مورد مردم داشته باشید
یکی از دلایلی که ممکن است بقیه را دوست نداشته باشید این است که فکر میکنید همهی آدمها میخواهند به شما صدمه بزنند یا به نوعی اذیتتان کنند. یاد بگیرید که به مردم به چشم مایهی آزار و تهدید نگاه نکنید، یاد بگیرید آدمهای خوب را در اطرافتان بپذیرید تا ببینید اگر خودتان بگذارید چقدر میتوانند کیفیت زندگی شما را بهبود دهند.
مطمئنا تمام آدمهای دنیا دنبال این نیستند که زندگی شما را بهبود دهند و موقعی که در یک خط شلوغ مترو گیر میافتید، خیلی سریع احساس میکنید همه آدمها، آنجا هستند تا زندگی شما را سخت کنند. اما اگر به هر فرد شانسی بدهید، میبینید که مردم خیلی هم بد نیستند.
تمرین کنید تا همیشه فرضتان این باشد که هرکس با شما صحبت میکند، نیت خیر دارد. البته وقتی در یک کوچهی تاریک غریبهای به شما نزدیک میشود، باید حواستان را کاملا جمع کنید. اما اگر همسایه یا همکارتان شما را به یک فنجان قهوه دعوت میکند، فرض کنید که فقط میخواهد با شما دوست شود، نه اینکه فکر کنید به خاطر مقاصد پنهانی به شما نزدیک شده است.
روش کم شدن کینه و نفرت
ممکن است به خاطر این از مردم خوشتان نیاید که حس میکنید وقتی میخواهید تنها باشید، مجبورید با آنها حرف بزنید. اگر چنین دیدگاهی دارید، ممکن است تا ابد از همه متنفر باقی بمانید. در عوض، یاد بگیرید به جای اینکه فکر کنید اشخاصی که با شما حرف میزنند وقتتان را تلف میکنند، از حرف زدن و ارتباط برقرار کردن با دیگران لذت ببرید.
بیشتر لبخند بزنید و رفتار دوستانهتری داشته باشید. به مردم نشان دهید
که مشتاق مکالمه با آنها هستید و میبینید که با شما رفتار صادقانهتری
خواهند داشت.
موضوعات مشترک بیشتری با مردم پیدا کنید. این به شما نشان میدهد
آنقدرها که فکر میکنید با دیگران متفاوت نیستید.
قبول کنید که گپ زدن کار بیارزشی نیست. گپ زدن است که شما را به سمت داشتن روابطی عمیقتر و در نهایت پیدا کردن شناخت بهتری از مردم سوق میدهد.
۳. از دیگران تعریف کنید
مطمئنا اگر از مردم خوشتان نمیآید، تعریف کردن از آنها هم کار چندان
راحتی نیست. اما دقیقا به همین دلیل است که باید تعریف کردن را یاد بگیرید،
چون تعاریف صادقانهی شما نشان میدهند حس تنفر داشتن که چقدر صادقانه به آنها اهمیت
میدهید. این عادت را در خودتان تقویت کنید حس تنفر داشتن که روزانه یکی دو بار از یک غریبه
یا آشنا تعریف کنید تا نشان دهید به آنها توجه میکنید.
این کار به شما کمک میکند حس تنفر داشتن تا آدم مثبتتری باشی
د و در آدمها دنبال خوبیهایشان باشید.
بهعلاوه، شاید شما ندانید؛ اما تعریف تصادفی شما از یک شخص
میتواند یک روز خیلی خوب را برای او بسازد. شاید این تنها ارتباط مثبتی باشد که آن شخص در تمام طول روز داشته است حس تنفر داشتن و از طرفی این کار واقعا انرژی زیادی از شما نمیگیرد.
اگر شخص مورد نظر را از نزدیک میشناسید، سعی کنید به جای تعریف از چیزهای ظاهری، روی شخصیت او تمرکز کنید.
هرچه از افراد بیشتری تعریف کنید، خودتان هم بازخوردهای مثبت بیشتری دریافت میکنید. پس در تبادل انرژی مثبت بیشتری شرکت خواهید داشت
ایسنا / چطور