طول عمر مهم تر است یا عرض زندگی؟
برای احساس خوشبختی کردن متضمن چه شرایطی هستیم و آیا
همه ما می توانیم به اندازه کافی احساس رضایت و خوشبختی از زندگی
داشته باشیم قطعا برای لذت بردن از زندگی نوع دیدگاه و بینش افراد تاثیر
بسزایی دارد در ادامه مطلب از پرشین وی به بررسی طول و عرض عمر انسان خواهیم
پرداخت
طول و عرض عمر انسان
اما دکتر الیزابت مککینلی شجاعت را از راهی دیگر به نمایش گذاشت؛ او درمان را رها کرد.
این پزشک ۵۳ ساله ۱۷ سال با سرطان پستان جنگید و وقتی فهمید سرطان راه خود را به کبد و
مغز باز کرده، در برابر پیشنهادهای پزشک خود برای گذراندن یک دور دیگر شیمیدرمانی با قاطعیت و چشم باز گفت
که میخواهد بقیه عمر کوتاه خود را با آرامش سپری کند و بین اعضای خانواده و در خانه خود بمیرد.
او به درمان ضدسرطان پایان داد و به مراقبتهای آسایشگاهی روی آورد، یعنی روشهایی که به بیمار کمک میکند در
مراحل پایانی حیات، زندگی باکیفیتی داشته باشد.بیتردید وقتی زمان مردن فرا رسد پزشکان فرقی با بقیه مردم ندارند، آنان هم با تمام وجود و قلبشان به
زندگی چنگ میاندازند.
اما پزشکان یک برتری بر سایرین دارند؛ راه مرگ را میشناسند، گزینههای پیشرو را بهتر درک میکنند و میدانند دارو
و درمان تا چه حد میتواند کمکشان کند.
انبوه اطلاعات پزشکان به آنان کمک میکند تا راه بهتر مردن را عاقلانهتر از سایرین انتخاب کنند.
آمریکاییها خوب نمیمیرند
بر اساس آمارها ۷۵درصد از آمریکاییها آرزو دارند در خانه و در کنار آنان که دوستشان دارند چشم از دنیا
ببندند اما فقط ۲۵درصد از مردم آمریکا به این آخرین آرزوی زندگیشان میرسند و بیش از ۵۰ درصد در اطاقهای
مراقبتهای ویژه، گرفتار در بین انبوه سیمها و لولهها، در حالیکه لولههای غذادهنده آزارشان میدهند و زیر چشم یک پرستار
یا پزشک غریبه یا در آسایشگاههای سالمندان به پایان راه میرسند، یعنی به رغم پیشرفتهای چشمگیر علم پزشکی در ایالات
متحده، آمریکاییها خوب نمیمیرند، یا به بیان بهتر آنگونه که میخواهند نمیمیرند.
لذت بردن از زندگی
آمارهای دقیقی وجود ندارد که بر اساس آنها بتوان ثابت کرد کیفیت زندگی پزشکان در مراحل پایانی حیات بهتر از
بقیه مردم است اما به طور قطع میتوان گفت آنان برای پایان راه برنامهریزان هوشیارتری هستند.
به بیمار راست بگویید
بیماران و خانوادههای آنان همواره هزینههای اقتصادی و عاطفی گزافی برای مرگهایی دشوار تقبل میکنند.
طرح اطلس دارتموث که دادههای درمان را گردآوری و تحلیل میکند، میگوید سالانه ۱۷ درصد از بودجه ۵۵۰ میلیارد دلاری
مدیکر (بیمه سالمندان) برای بیمارانی هزینه میشود که ۶ ماه آخر زندگی خود را میگذرانند.
یکی از پژوهشگران ارشد طرح میگوید: «ما نتوانستهایم هزینههای مراقبتهای پایان عمر بیماران را کاهش دهیم.
هزینههای مراقبتهای ویژه همچنان در حال افزایش است.
بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ پولی که مدیکر برای ۲ سال پایانی عمر بیمهشدگان خود هزینه کرده، ۱۳ درصد بیشتر
شده و در حال حاضر برای هر بیمار به ۷۰ هزار دلار رسیده است.
شواهد نشان میدهند میتوان این وضعیت را تغییر داد، در صورتی که پزشکان اولویتهای بیماران خود را محترم بدارند و
اطلاعات درستی درباره پیشآگهی و گزینهها و نتایج درمان در اختیار آنان بگذارند.
گاه حتی پزشک با علم به اینکه شانس بهبودی پس از درمان فقط ۲۰درصد است به
بیمار امیدهای واهی میدهد
و او را گمراه میکند.» متخصصان طب تسکینی میگویند حتی بیماران بافرهنگ هم اگر دادههای درستی از آنچه قرار است
پس از درمان برایشان اتفاق بیفتد نداشته باشند ممکن است درباره فواید و نتایج روشهای مداوا به اشتباه دچار شده
و در نهایت حیاتشان به گونهای ناخوشایند تمام شود؛ یعنی در سیسییو.
یک بیمار باید بداند که «باشد! یک دور دیگر شیمیدرمانی را تحمل میکنم» یا «فلان روش درمان را هم امتحان
میکنم» یعنی چه.
طول و عرض عمر انسان باید چگونه باشد
دکتر کنت زایسلر که هم پدرش پزشک بوده و هم دو فرزندش پزشک هستند، ۳۰ سال تمام بیماران سرطانی را
درمان میکرد تا اینکه پی برد خود به تومور مغزی مبتلاست و جراح معالجش توانست تومور را خارج کند.
۱۸ سال بعد که عارضه دوباره عود کرد، دکتر زایسلر سخت با عمل جراحی دوباره که ممکن بود باعث فلج
شدن نیمی از بدنش شود، مخالفت کرد.
اما چند ماه بعد از آن پس از انجام یک بیوپسی ساده دیگر نتوانست نیمی از بدن خود را حرکت
دهد.
وی در این باره با عصبانیت میگوید: «وقتی پزشک بیمارانم بودم، همیشه به این ندای درونی گوش میدادم و سعی
میکردم بیمار را به راه آزمایشها یا درمانهای پرمخاطره نیندازم.
اما خودم نتوانستم به صدای غریزهام گوش بدهم و بگویم نه! من این بیوپسی را انجام نمیدهم.» اما دکتر زایسلر
خود میداند که گفتن «نه» تنها به معنای پایان یک روند درمانی نبود، با گفتن «نه» وی در واقع در
برابر خانوادهاش میایستاد که از او انتظار داشتند تمام تلاشش را برای درمان و برای بیشتر ماندن با آنان به
کار گیرد.
دکتر تنو، استاد دانشکده پزشکی براون، میگوید: «گاه حتی خانوادههایی مانند خانواده زایسلر از گفتگو بین خود و با پزشک
معالج درباره جوانب مرگ اجتنابناپذیر بیمارشان خودداری میکنند.» و ادامه میدهد: «ما هر هزینهای را برای یک روز بیشتر زندهماندن
در بخش مراقبتهای ویژه تقبل میکنیم اما برای فهماندن تبعات احتمالی روشهای درمان در مراحل پایانی حیات هزینهای نمیکنیم.
به پزشکان برای درمانهای پیچیده بیفرجام پول میدهیم اما برای گفتوگو با بیمار بهمنظور روشن کردن نتایج درمانی پیش از
شروع پولی پرداخت نمیشود.»
آشنایی با طول و عرض عمر انسان
رفتن به سوی مرگ باافتخار
بهنظر میرسد باورهای جامعه آمریکا درباره گزینههای مراحل پایانی حیات آرام رو به تغییر است.
آمارهای مدیکر نشان میدهند از حدود یک دهه قبل تعداد آمریکاییهایی که در بیمارستان فوت کردهاند حدود ۱۰ درصد کمتر
شده و همزمان در مراقبتهای خانگی افزایش نسبی دیده میشود.
در کنار این دگرگونی حوزههای عمل طب تسکینی با انجام خدماتی که بیشتر بیمارستان بزرگ ارائه کردهاند گسترش یافته است.
برخی سیاستگذاران حوزه سلامت عقیده دارند با اجرایی شدن «برنامه عمل درمان قابل پرداخت» و نیز وضع برخی جریمهها میتوان
کیفیت مراقبتهای پزشکی پایان عمر را بهبود بخشید.
آنان میگویند با انجام برخی اقدامات بیماران میتوانند پایان حیات خود را با آرامش بیشتر و بیرون از بیمارستان سپری
کنند.
از نظر فرهنگی هم به نظر میرسد تغییراتی رخ داده باشد؛ از جمله آنکه هر روز به تعداد سازمانها و
سایتهای غیردولتی که به فعالیت در زمینه مراحل پایانی حیات بیماران روی میآورند اضافه میشود.
دکتر مککینلی که خود میدانست چیزی به پایان عمرش نمانده از جمله این افراد بود.
هر روز بیماران و دوستان زیادی به در خانه او میآمدند تا درباره تجربه مشترکشان، یعنی رفتن به سوی مرگ،
با هم گفتوگو کنند.
او که نمیخواست حتی به قیمت چند روز زندگی پردرد و رنج بیشتر در شرایط دشوار بیمارستان به آخر راه
برسد به خانه آمد تا با مردم حرف بزند، در کنار خانوادهاش باشد، بنویسد و به گلدانهایش آب بدهد و
در یک کلام همانگونه که میخواست بمیرد.
وی هرگز از تصمیمش پشیمان نشد و در نوامبر سال گذشته در خانه خود از دنیا رفت.
بیشتر بدانید از نکات لذت بردن از زندگی
لذت زندگی را در کجا بجوییم؟
مهم نیست که شادی و لذت یا بهتر بگوییم خوشبختیِ ما از کجا نشئت میگیرد.
شادی و لذت زندگی چه در رهایی از رژیم غذایی معنا پیدا کند و چه در موفقیتهای
کاری و حرفهای، شیرین و خواستنی است. برای لذت بردن از زندگی حد و مرزی وجود
ندارد و همهی ما مدام در پی بهدست آوردن آن هستیم.
مطالعات نشان میدهد که پول و زیبایی منابع اصلی لذت زندگی نیستند. شاید بردن
جایزهای ارزنده در قرعهکشی یا از بین بردن چینوچروکهای پوست با عمل زیبایی،
شما را شاد و خوشحال کند اما قطعا این شادی و لذت پایدار نخواهد بود. اساتید و
متخصصان روانشناسی معتقدند شرایط و موقعیتهای مختلف زندگی تنها ۱۰ درصد
در لذتها و خوشیهای شما نقش دارند. نیمی از احساس لذت زندگی به عوامل ژنتیکی بازمیگردد.
دقیقا مانند تأثیرات ژنتیکی در کم کردن وزن بدن. هر چقدر هم رژیم بگیرید، بعد از رها کردن
رژیم غذایی، بدن شما به نقطهی ثابت متناسب با فیزیک قبلیتان باز خواهد گشت.
در واقع هرکس بهطور ژنتیکی اسکلت و استخوانبندی ویژهای دارد و تغییرات آنچنانی
در او امکانپذیر نیست. لذت بردن از زندگی هم، تقریبا چنین حکایتی دارد. ۴۰ درصد از
لذت زندگی شما در گروی کارهایی است که عامدانه انجام میدهید. نکتهی دیگر
این است که همیشه نمیتوان بانشاط و سرزنده بود اما افرادی که این ویژگی را در
خود نهادینه میکنند بیشتر اوقات شادابتر از بقیه هستند و کمتر اسیر غم و غصهها میشوند.
لذت بردن از زندگی
روانشناسان معتقدند افراد خوشبین، شادتر هستند. در واقع افرادی که نیمهی پُر لیوان
را میبینند نسبت به کسانی که واقعبینی شدید دارند، زندگی شادتری را تجربه میکنند.
در روانشناسی فرایندی به نام «فرایند نوسازی» وجود دارد. طبق این فرایند، اگر به وقایع
ناخوشایند با خوش بینی و نگرشی مثبت نگاه کنید، میتوانید پایان شب سیه را ببینید
و موقعیتهای بد و نامطلوب را به لذت و شادی تبدیل کنید.
نمونههای متعددی برای بهکارگیری این فرایند وجود دارد. فرض کنید خانمی از حواسپرتی
همسرش در کارهای خانه مینالد. این خانم عزیز در بیرون از خانه شاغل است و همسر
گرامی او در منزل برای شرکتشان کار میکند. شوهر در انجام کارهای منزل ضعیف است و
دسته گل به آب میدهد. این خانم همیشه شاکی است و از ندانمکاریهای همسر خود ناراحت میشود.
اما یک روز دوستی به این خانم میگوید، دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد، فرض کنیم که
آقا لباسهای رنگی و ساده را با هم داخل ماشین لباسشویی میاندازد، این مسئله
آنقدر هم مهم نیست. مهم این است که او قصد کمک کردن دارد و با وجود اینکه او هم
کارش زیاد است به تقسیم وظایف اعتقاد دارد. بعد از این تغییر نگرش، فرایند نوسازی
در خانم شکل میگیرد و میآموزد بهجای غصه خوردن بهخاطر چند لباس بیارزش با
دیدی جدید به مسئله نگاه کند. قطعا مهارتهای خانهداری قابل تغییر و تقویت هستند.
پس چرا بیهوده حرص بخورید و ناراحت بشوید؟
ام. جی. رایان (M.J. Ryan) نویسندهی کتاب «۳۶۵ تقویتکننده برای شادی و سلامتی»،
معتقد است: «اگر همهی تمرکزتان را روی اشتباهات بگذارید، لذت زندگی را درک نخواهید
کرد. نتیجهی منفینگری چیزی جز افسردگی، دلسردی و کاهش اعتمادبهنفس نیست.
اما وقتی با نگاهی واقعبین و مثبت به موقعیتها نگاه میکنید، امکان تجربهی لذت و شادی را چند برابر میسازید.»
سلامت / chetor