داستان جالب | بهترین خیاط
داستان جالب بهترین خیاط
داستان جالب بهترین خیاط ,در کوچهای چهار خیاط مغازه داشتند.
همیشه با هم بحث میکردند.
یک روز، اولین خیاط یک تابلو بالای مغازهاش نصب کرد.
روی تابلو نوشته شده بود: «بهترین خیاط شهر» دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازهاش نوشت: «بهترین خیاط کشور» سومین
خیاط نوشت: «بهترین خیاط دنیا»
داستان جالب
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یک خط
کوچک نوشت: «بهترین خیاط این کوچه» قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم، تو همون دنیایی که
هستیم میشه خودمون رو بزرگ نشون بدیم! برداشت شما از این داستان آموزنده چیست؟
داستان بهترین خیاط
یکی بود