یکشنبه, ۲۵ آذر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

راهکاری مفید برای فائق آمدن بر زندگی در شرایط سخت

زندگی در شرایط سخت روانشناسی
ما در این مطلب راهکارهایی را ارائه خواهیم داد که بتوانیم به راحتی بر مشکلات فادق بیاییم در ادامه همراه ما باشید و راه زندگی در شرایط سخت را بخوانید.

ما در این مطلب از پرشین وی قصد داریم برای شما نکات مهم پیرامون
راهکاری مفید برای فائق آمدن بر زندگی در شرایط سخت را به اشتراک
گذاریم که چگونه در زمان نا امیدی و  بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم
در ادامه مطلب همراه ما باشید

زندگی در شرایط سخت

این افراد فراز و نشیب‌های زیادی را در زندگی‌شان دیده‌اند و درک و حساسیتی نسبت به زندگی پیدا کرده‌اند که
آنها را سرشار از محبت، درک و خردی عالی کرده است.
آدمهایی مثل این به دنیا نمی‌آیند، آنها به مرور زمان و در طول زندگی خود اینطوری می‌شوند.

ما طی ده سال گذشته با هزاران نفر از آدم‌های فوق‌العاده این چنینی کار کرده‌ایم، چه به صورت آنلاین و
چه حضوری.
در بسیاری از موارد آنها با احساس سردرگمی و یکنواختی، ناآگاه از درخشندگی خودشان و این واقعیت که چالش‌ها و
مشکلاتشان در زندگی آنها را قوی‌تر کرده است، پیش ما می‌آیند.

اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم، وقتی شرایط زندگی سخت می‌شود و با مشکلات متعددی در زندگی روبه‌رو می‌شوید، می توانید
اجازه دهید آن شرایط شما را توصیف کند، ویرانتان کند و یا قوی‌ترتان کند.
انتخاب با خودتان است.

زندگی در شرایط سختزندگی در شرایط سخت

در مقاله امروز، می‌خواهیم به شما چند واقعیت مهم که به سادگی فراموشمان می‌شود را یادآور شویم.
این واقعیت‌ها کمکتان می‌کند عاقلانه‌تر انتخاب کنید و در شرایط سخت هم قوی‌تر شوید.

۱. درد بخشی از زندگی و عشق است و به رشد شما کمک می‌کند.
خیلی از ما از خودمان می‌ترسیم، از حقیقت خودمان و از احساساتمان.
درمورد عالی بودن زندگی و عشق حرف می‌زنیم ولی هر روز خودمان را از هر دو آنها پنهان می‌کنیم.
خودمان را از حقیقی‌ترین احساساتمان پنهان می‌کنیم.
زیرا واقعیت این است که عشق و زندگی گاهی ناراحت‌کننده می‌شود و احساسی که ایجاد می‌کند اذیتمان می‌کند.

نحوه زندگی در شرایط سخت

از کودکی به ما یاد داده‌اند که همه دردها بد و مضر هستند.
بااینجال اگر از حس کردن احساسی که واقعاً داریم بترسیم، چطور می‌توانیم با زندگی و عشق واقعی روبه‌رو شویم؟ ما
لازم داریم که درد را احساس کنیم، درست همانطور که زنده بودن و دوست داشته شدن را باید حس کنیم.
درد برای بیدار کردن ماست.
بااینحال همیشه سعی می‌کنیم دردمان را پنهان کنیم.
این را درک کنید.
فقط زمانی می‌توانید بفهمید که تا چه اندازه قوی هستید که قوی بودن تنها گزینه باقی برای شما باشد.

همه چیز بستگی به برخورد شما با چیزهایی دارد که آنطور که می‌خواهید پیش نمی‌روند.
این چیزی است که مهم است.
درد هم یک حس است.
احساسات شما بخشی از شما هستند – واقعیت شما.
اگر بخاطر آنها شرمسار باشید و آنها را پنهان کنید، اجازه داده‌اید که دروغ عدم‌امنیت واقعیتتان را نابود کند.
بخاطر حقتان برای حس کردن درد – و تحمل کردن آن – برای داشتن زخم، برای کنار آمدن با واقعیت‌های
عشق و زندگی بایستید تا بتوانید قوی‌ترین، عاقل‌ترین و حقیقی‌ترین نسخه خودتان باشید.

۲. نگرشتان نیمی از مبارزه است.
داشتن روزهای سخت و ناراحت‌کننده هیچ اشکالی ندارد.
اینکه از زندگی انتظار داشته باشید همیشه عالی باشد یعنی بخواهید در اقیانوسی شنا کنید که هیچ جزر و مدی
نداشته باشد.
اما وقتی متوجه شوید که جزر و مد اقیانوس جزئی از همین اقیانوس هستند، آنوقت می‌توانید با واقعیت آنها احساس
راحتی کنید.
مشخص می‌شود که فرازهای زندگی نشیب‌هایی هم به دنبال دارد.

زندگی در شرایط سخت چگونه است

به عبارت دیگر، زندگی ایدآل نیست اما خوب است.
هدف ما نباید ساختن یک زندگی ایدآل باشد، بلکه هدف باید زندگی کردن یک زندگی غیرایدآل به طریقی اعجاب‌آور باشد.
اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شوید، خوب به اطرافتان نگاه کنید و هیچ چیز را نادیده نگیرید.
همه چیز غیرعادی است.
هر روز یک هدیه است.
هیچوقت با زندگی عادی برخورد نکنید.

نگذارید درد و رنج یک موقعیت زندگی ناامیدتان کند.
نگذارید منفی بودن خسته‌تان کند.
نگذارید تلخی‌ها شیرینی‌ها را از شما بگیرد.
بااینکه ممکن است بقیه با شما مخالف باشند اما به خودتان ببالید که می‌دانید دنیا هنوز جای قشنگی است.
افکارتان را عوض کنید و واقعیتتان را هم همینطور.

۳. بزرگترین ترس‌هایتان اصلاً وجود ندارند.
وقتی زندگی سخت می‌شود، دنبال کردن قلبتان و برداشتن یک قدم دیگر کار سختی می‌شود اما بدتر این است که
اجازه دهید دروغ‌های ترس جلو شما را بگیرد.
بااینکه ترس می‌تواند وحشتناک باشد و بیشتر از هر نیروی دیگری در دنیا انسان‌ها را شکست می‌دهد، اما به آن
اندازه که به نظر می‌رسد هم قوی نیست.
ترس فقط به همان اندازه که ذهن شما اجازه می‌دهد، قوی می‌شود.
هنوز هم می‌توانید کنترل اوضاع به دست بگیرید.

فائق آمدن بر مشکلات

رمز کار این است که ترستان را شناخته و مستقیماً با آن برخورد کنید.
برای به کرسی نشاندن حرفتان به او باید سخت تلاش کنید.
چون اگر اینکار را نکنید، خودتان را دربرابر حملات آینده ترس قرار خواهید داد.
چون هیچوقت به درستی با حریفتان برخورد نکرده‌اید.

اگر با ترستان روبه‌رو شوید می‌توانید به آن ضربه بزنید.
شجاع باشید! و یادتان باشد که شجاعت به این معنی نیست که نترسید؛ شجاعت یعنی اجازه ندهید ترس جلو شما
را بگیرد و نگذارد در زندگی‌تان جلو روید.

۴. با تجربیاتتان رشد می‌کنید.
به مرور زمان متوجه می‌شوید که زندگی سخت‌تر یا آسان‌تر از چیزی که فکر می‌کردید نیست.
به همان اندازه که پیشبینی می‌کردید سخت یا آسان است و اتفاقات همیشه همان زمان که انتظارش را دارید نمی‌افتند.
این چیز بدی نیست؛ همین است که زندگی را جالب کرده است.
با یک نگرش مثبت همیشه به طور لذت‌بخشی غافلگیر خواهید شد.

وقتی انتظار نداشته باشید که چیزها آنطور که می‌خواهید باشند، آنوقت آنها را همانطور که هستند می‌پذیرید.
در آخر متوجه می‌شوید که بزرگترین هدیه‌های زندگی آنطور که شما انتظارش را دارید کادوپیچ نمی‌شوند.

راه حل زندگی در شرایط سخت

تجربه دقیقاً چیزی است که وقتی اوضاع آنطور که می‌خواهید پیش نمی‌رود، به دست می‌آورید و تجربه ارزشمندترین تسهیلات زندگی
است، همان چیزی که به شما قدرت می‌دهد.

شما این قدرت را دارید که زخم‌ها و نگرانی‌هایتان را به دانش تبدیل کنید؛ فقط کافی است کاری برایشان بکنید.
باید اتفاقی که افتاده را بپذیرید و از چیزی که آموخته‌اید برای برداشتن قدم به جلو استفاده کنید.
هر چیزی که تجربه کرده‌اید به شما توانایی می‌دهد تا با چیزهایی که قرار است تجربه کنید، کنار بیایید.
این را درک کرده و خودتان را آزاد کنید.

۵.
نمی‌توانید موقعیت‌هایی که مسئولیت آن را نمی‌پذیرید را تغییر دهید.

سیگموند فروید گفته است، «بیشتر آدمها واقعاً خواستار آزادی نیستند، زیرا آزادی مسئولیت‌پذیری طلب می‌کند و بیشتر آدمها از مسئولیت
می‌ترسند.» نگذارید شما هم اینطور باشید.
وقتی دیگران را بخاطر اتفاقاتی که برایتان افتاده است مقصر می‌کنید، از مسئولیت شانه خالی می‌کنید.

اشتباه نکنید، قیمت شادی و خوشبختی، مسئولیت‌پذیری است.
به محض اینکه از مسئول کردن آدمها و چیزهای دیگر برای خوشبختیتان دست بکشید، شادتر و خوشبخت‌تر خواهید شد.
اگر الان ناراحت هستید، مقصر کس دیگری نیست.

آخر اینکه، خوشبختی شما به اعتمادبه‌نفستان بستگی دارد – میل تزلزل‌ناپذیر شما به پذیرش مسئولیت زندگی خودتان، حتی اگر دیگران
هم در آن نقش داشته باشند.
یعنی به دست گرفتن کنترل زمان حال در زندگی‌تان، فکر کردن به خودتان و گرفتن یک تصمیم قاطع برای یک
انتخاب متفاوت.
یعنی قهرمان زندگی خودتان بودن، نه قربانی آن.

چگونه  مشکلات را حل کنیم

۶.
زمان حال تنها چیزی است که باید با آن کنار بیایید.

زندگی، زندگی کردن در یک سرزمین دور و خیالی که همه چیز در آن ایدآل است، نیست.
زندگی کردن در اکنون است، با واقعیت.
شما به هر ترتیبی می‌توانید برای رسیدن به یک آینده ایدآل تلاش کنید اما برای اینکار باید بتوانید با دنیا
همانطور که امروز هست کنار بیایید.

گاهی‌اوقات، از تجربه کردن جایی که دقیقاً هستیم خودداری می‌کنیم زیرا برحسب تجربیات گذشته‌مان باور داریم اینجا جایی نیست که
باید باشیم.
اما واقعیت این است که جایی که الان هستید دقیقاً جایی است که لازم بوده باشید تا بتوانید به جایی
که فردا باید باشید برسید.
پس قدر جایی که هستید را بدانید.

زندگی در شرایط سختزندگی در شرایط سخت

خانواده و دوستانتان زیباتر از آن هستند که نادیده‌شان بگیرید.
لحظه‌ای فکر کنید که چقدر خوشبخت و خوش‌شانس هستید که می‌توانید نفس بکشید.
به اطرافتان نگاه کنید و با چشم‌هایتان فرصت‌هایی که در اختیار دارید را ببینید.
بیشتر چیزهایی که از آنها وحشت دارید اصلاً وجود ندارند.

خوشبختی یک طرزفکر است که فقط می‌توان آن را در زمان حال طراحی کرد.
نقطه‌ای در آینده یا لحظه‌ای در گذشته نیست.
بااینحال این باور اشتباه همه چیز را بر هم می‌ریزد.
خیلی از جوانان تصور می‌کنند خوشبختی شان جایی در آینده منتظر آنهاست، درحالیکه افراد مسن‌تر باور دارند که بهترین لحظاتشان
پشت سرشان بوده است.
هیچکدام از اینها نباشید.
نگذارید گذشته یا آینده زمان حال را از شما بدزدد.

تحمل سختی‌های زندگی

در برخورد با سختی‌های زندگی، قدرتی بسیار ارزشمند در ما به وجود می‌آید

۷.
همیشه، همیشه و همیشه چیزی برای شکرگزاری وجود دارد.

وقتی لبخند می‌زنید، زندگی بهتر می‌شود.
مثبت بودن در موقعیت‌های منفی، ساده‌لوحانه نیست؛ نشانه رهبری و قدرت است.
اگر در زمان‌هایی که چیزهای زیادی برای شکایت کردن و گریه کردن وجود دارد، ترجیح دهید لبخند بزنید و شکرگزار
زندگی‌تان باشید، کار درستی انجام می‌دهید.

اگر فردا که از خواب بیدار شدید و فقط چیزهایی را داشتید که امروز برایشان شکرگزار هستید چطور؟

به همه
زیبایی‌هایی که اطرافتان وجود دارد فکر کنید، به آنها نگاه کنید و لبخند بزنید.
برای همه چیزهای کوچکی که زندگی به شما داده است شکرگزار باشید زیرا وقتی همه آنها را کنار هم قرار
دهید، می‌فهمید که تا چه اندازه اهمیت دارند.
در آخر کار، این شادی و خوشبختی نیست که ما را شکرگزار می‌کند بلکه قدرشناسی و شکرگزاری است که شاد
و خوشبختمان می‌کند.

بیشتر بدانید از روش برای فائق آمدن بر احساس نا امیدی

۱- از خود سؤال کنید “چه کاری در این شرایط جواب می دهد؟”

حتی زمانی که احساس می کنید هیچ کاری از دستتان بر نمی آید، به دقت فکر کنید و مطمئناً یک راه پیدا می کنید که به شما کمک کند. خوب همین امر هم جای خوشحالی دارد. حال چگونه می توانید آنرا به کار بندید و ارتقا دهید؟ با مطرح کردن این سؤال خودتان را از دایره منفی گرایی هایی نظیر “واقعاً ناامید کننده” است، نجات داده اید و می توانید بر روی نکات مثبت تمرکز کنید.

به این طریق شما راهی را پیدا کرده اید که شما را به نتیجه می رساند و راهی را به شما نشان می دهد که بتوانید از ناامیدی ها نجات پیدا کنید. در این میان فرایند تمرکز بر روی پیشرفت ها از اهمیت بالایی برخوردار است.

۲- رکورد کارهای خود راثبت کنید

هر کاری را که با موفقیت انجام می دهید، یادداشت کنید. اگر این کار را به صورت ماهانه انجام دهید آنوقت می توانید دریابید که در طول یک ماه تا چه حد پیشرفت کرده اید. خودتان از هم میزان موفقیت هایتان شگفت زده خواهید شد. اگر هم دیدید که در لیست شما آیتم های زیادی نوشته نشده اند، چشم هایتان باز می شود و متوجه می شوید که بیش از آنکه کار کنید، وقت گذرانی می کنید و یا انرژی خود را صرف کارهای بی ارزش می کنید و باید حواس خود را بیش از این ها جمع کنید. باید به جایی برسید که لیستتان از آیتم ها مختلف پر شود تا بتوانید پیشرفت کنید. با تهیه لیست همچنین می توانید به راحتی تشخیص دهید که در کدام زمینه ها مؤثرتر عمل کرده اید و در کدام قسمت ها کمی ضعیف بوده و نیاز به تلاش بیشتری دارید.

فائق آمدن بر نا امیدی

۳- بر روی عملی کردن آرزوهای خود تمرکز کنید

هدف اصلیتان را در ذهن خود تجسم کنید. نتیجه مورد علاقه تان چیست؟ گاهی اوقات دور و برمان آنقدر شلوغ می شود و خودمان را سرگرم حل درگیری ها و مشکلات پیش پا افتاده می کنیم که یادمان می رود هدف اصلی زندگی مان چیست. سعی کنید تا آنجایی که می توانید از پرسیدن این سؤال: “چرا چنین اتفاقی افتاد؟” پرهیز کنید، چرا که پرسیدن این سوال شما را در گذشته نگه داشته و جلوی پیشرفتتان را می گیرد. این سوال هیچ گونه راه حلی برای حل مشکل، به شما معرفی نمی کند. چیزی که باید به آن توجه داشته باشید دو سوال زیر است:

– این بار انتظار دارید که چه اتفاق متفاوتی روی دهد؟

– برای رسیدن به آن نقطه چه کاری باید انجام دهید؟

مردمان / mardoman

گردآوری:

اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی