پنج شنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

بازی زندگی و آلزایمر

اشتراک:
بازی زندگی و آلزایمر روانشناسی
سلامت نیوز: این روزها، همپای روز جهانی آلزایمر، بیش از همیشه آلزایمر ورد زبان و نقل محافل یا مضمون داستان‌های ما شده است.در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، آلزایمر جایگاهی محوری داشت و یکی از فیلم‌های روز، «آلزایمر» نام گرفته است.به علاوه در زندگی روزمره و در محاورات ما نیز یک جا، آلزایمر بهانه‏ای برای […]
سلامت نیوز: این روزها، همپای روز جهانی آلزایمر، بیش از همیشه آلزایمر ورد زبان و نقل محافل یا مضمون داستان‌های
ما شده است.
در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، آلزایمر جایگاهی محوری داشت و یکی از فیلم‌های روز، «آلزایمر» نام گرفته است.
به علاوه در زندگی روزمره و در محاورات ما نیز یک جا، آلزایمر بهانه‏ای برای اضطراب است، جایی دیگر تنها
یک اتهام است، گاه آلزایمر یک ناسزاست، گاهی تنها یک شوخی است و گاه…
، اما ورود این بیماری به حیطه تصورات، رویاها و در یک کلام، بازی‌های ما در درجه اول نشانه اهمیت
این بیماری یا تصورات این بیماری در زندگی روزمره ماست.
چیزی نیست که بتوان آن را انکار و تقبیح یا اغراق و تقدیس کرد.
این امتزاج افسانه و واقعیت با پیشگامی خیال، خود واقعیتی است که باید آن را شناخت، بر گرده‏اش نشست و
رامش کرد! وگرنه بازی و خیال، کوچه‌های ما را اشغال خواهد کرد و ما چون سردارانی آبی و قرمزپوش شمشیرهایی
چوبین بر دیوهای خیال و بازی خواهیم کشید یا در روز عروسی خود، داستان عروسی سیندرلا را در برابر دوربین
و بر فرش قرمز بازی خواهیم کرد و شاید بارها و بارها این نقد حال را در برابر نسیه‏ای که
بر «هاردی» ضبط می‌شود، ببازیم و به فرمان فیلمبردار استیجاری، بارها و بارها تکرارکنیم.
حالا سوال اینجاست که آیا آلزایمر چنانکه «باید» وارد زندگی واقعی ما هم شده یا همچنان در این آستانه می‏ماند؟
آیا تنها فیلم «آلزایمر» می‏سازیم یا تلاش داریم در کنار داستانی که لابد برای سرگرمی است و در عین حال
پیامی متعالی هم دارد، می‌خواهیم واقعیت آلزایمر را هم آن‌گونه که هست، نشان دهیم؟ آیا به اهمیت انتقال مفاهیم جدید
و بیگانه (که حتی نام یک مرد اروپایی را یدک می‏کشند) پی برده‏ایم؟ آیا به این نتیجه رسیده‏ایم که دروغ
و تاریکی و زور در جهتی خلاف راستی و روشنایی و محبت جریان دارند و از این رو وقتی به
ناشناخته‏ای چون آلزایمر می‌رسیم، راست آن را از کسی که می‌داند، می‏پرسیم؟ آیا خیال خود را بر آلزایمری که دانش
تعریف کرده، مستقر می‌کنیم یا آلزایمری که تصور کرده‏ایم، می‏شناسیم؟ آیا آلزایمر حالتی است که تنها به هنگام خستگی، عدم
تمرکز خود را به حساب آن بگذاریم و مزاحی بکنیم یا در هنگام بحث، آن را حاصل تکنولوژیک مدرن وانفسا
بدانیم و با هر فراموشی مختصر در جست‏وجوی داروی تقویت حافظه بگردیم که اساسا وجود خارجی ندارد! و اساسا فراموش
کنیم که ورای این مطایبات، آلزایمر یک واقعیت سخت و تلخ اجتماعی است که بر کیفیت حیات میلیون‏ها بیمار و
بستگان آنان تاثیر می‌گذارد که راه‌حل آن در جست‏وجوی یک داروی گران‏قیمت با جلد زرد و نوشته‌های خارجی براق که
اخیرا ماهواره هم تبلیغ آن را کرده، نیست! که داروهای به اثبات رسیده طب مدرن هم نقش چندانی در این
معضل ندارند اما شاید راه‏حل این معضل به کاری که هر روز می‌کنیم، ارتباط بیشتری داشته باشد، به خیالی که
از دنیایی ممکن (چه خوب و چه بد) در داستان و فیلم خود می‏پردازیم، به بودجه‏ای که در حوزه تحت‏
مدیریت خود برای این یا آن سازمان اجتماعی تصویب می‌کنیم و….
آلزایمر مثل هر پدیده اجتماعی دیگر در ابتدا یک معضل فرهنگی است و مثل تمام معضلات فرهنگی در جوامع مدرن
تنها با امکانات دولتی قابل‏حل است اما ماشین دولتی نیز در گرو سطحی از ارتقای فرهنگی است: اولا مسوولان و
مجریان دولت، خود بخشی از مردمی هستند که سطح توقعات و برداشت‌های آنان، تاثیری بیش از بقیه مردم دارد.
ثانیا خدمات دولتی بدون درخواست و نظارت مردمی راه به جایی ندارند.
همین جاست که نقش و تاثیر بی‏نظیر افسانه بر واقعیت خود را به نمایش می‌گذارد.
واقعیت آن است که مراقبت از بیماران مبتلا به آلزایمر از همان ابتدای ابتلا تا انتهای ناتوانی، مستلزم امکانات درمانی
و مراقبتی خاصی است که هماهنگی و همکاری بخش‌های مختلف جامعه را می‏طلبد.
آلزایمر محصول تطویل عمر آدمی و به نوعی نشانه‏ای از سالمندی روزافزون جامعه به شمار می‌رود، بنابراین نیازمند بینش و
فرهنگ جدیدی است؛ بینش و فرهنگی که در خانه‌های تنگ و امکانات و نداشته ما کمبودشان تاثیراتی دهشتناک می‌گذارد.
بیماری‏ای که «الوییس آلزایمر» توضیح داد در زمان خود بیماری نادری؛ بود چرا که او خود براساس گفتمان مسلط زمان
خود فراموشی دوران پیری را بیماری به حساب نمی‏آورد و اندک بیماران او را کسانی تشکیل می‏دادند که قبل از
پیری دچار زوال عقل شده بودند.
باید ۶۰ سال می‏گذشت و سایر پیشرفت‏های بهداشتی- درمانی در جامعه سالمندشده این جسارت را پدید می‏آورد که به زوال
عقل پیری هم بیندیشد و دریابد که پاتولوژی زوال عقل دوران پیری هم همان پاتولوژی بیماری نادر آلزایمر است اما
از آنجا که در قرن بیستم، دیگر کسی مرتکب این ظلم بزرگ نمی‌شود که یکی از آلام و معضلات بشر
را به نام دانشمندی بینوا بخواند، لعنت ابدی این بیماری شایع و نوظهور هم می‏ماند برای کاشف همان بیماری نادر،
«الوییس آلزایمر»! پس می‏بینیم که امتزاج افسانه و واقعیت در داستان آلزایمر تا کجا کشیده است! می‏بینیم که بیماری‏ای که
در اصل در سلول و مولکول یکی است، در دوران‏های مختلف، بسته به تعبیر و تاویل دوران، یک روز، بخشی
پذیرفتنی از تقدیر و مرگ آدمی است و یک روز کابوسی هراسناک است که خوف آن خواب سالیان می‏رباید!
گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس