پرخاشگری در زنان به معنی حمایت از خود
پرخاشگری در هر سن و در هر جنسیتی متفاوت خواهد بود و علل و ریشه
متفاوتی خواهد داشت گاهی به دلیل تربیت اشتیاه و گاها به دلیل تبعیض
و این که عقده های روانی فرد باعث بروز چنین خشم درونی و پرخاش می گردد
در ادامه مطلب از پرشین وی قصد داریم به بررسی پرخاشگری زنان و ریشه های
آن بپردازیم در ادامه مطلب همراه ما باشید.
پرخاشگری زنان
پرخاشگر بودن به معنی حمایت از خود به شیوهای است که در آن به حقوق دیگران تجاوز میشود.
رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیهگرانه، خصمانه، سرزنشآمیز و تحکمجویانه است.
و میتواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود حتی لبخند تمسخرآمیز، عبارت طعنهآمیز غیبت و …
نیز نوعی پرخاشگری است.
همچنین میتوان گفت: پرخاشگری، رفتاری است که با قصد صدمه رساندن جسمی یا روحی به فرد دیگر یا نابود کردن
دارایی افراد صورت میگیرد و عمدتاً پرخاشگریهای کوچک عامل درگیری و منازعات بزرگ میشود که در نهایت به ارتکاب جرم
میانجامد.
شناخته شدهترین نوع پرخاشگری، پرخاشگری خشمگینانه است که عموماً با علایمی از برانگیختگی هیجانی همراه خواهد بود.
وقتی رفتار انسان خودخواهانه یا به شیوهای که مستلزم تجاوز به حقوق دیگران است باشد، در واقع به جای عمل
به شیوه سازنده و تقویت رفتار مثبت، مخرب و پرخاشگرانه عمل شده است.
در برخی انسانها یک احساس نارضایتی درونی از اجتماع و محیط اطراف وجود دارد و زنان نیز مستثنی از این
اصل نیستند.
افزون بر این تغییر در رفتارهای خانوادگی، دیدن صحنههای خشن و خشونتبار در فیلمها، و نیز احساس زنان در مقایسه
حقوق خود با دیگران و برداشت این تفسیر که از حقوق کمتری نسبت به مردان بهرهمند شدهاند از جمله مهمترین
دلایل بروز پرخاشگری و تغییر رفتار در زنان میباشد.
(۱) مردان در معرض تیرهای خشم زنان برای احقاق حق خود یا
اعتراض به وضع موجود ممکن است به انواع خشونت مثل قهر کردن از خانه، جدایی عاطفی، جدایی از کانون خانواده،
جدایی جنسی و طلاق متوسل شده تا بتوانند مردان را در تنگنا قرار دهند.
گاهی اوقات رفتار و تفکرات زنان، خانواده را علیه مردان برمیانگیزاند.
این مسئله باعث میشود که مرد در خانه آنچنان که باید احساس امنیت روحی و روانی نکند و خود را
در خانواده بیگانه ببیند.
در این حالت مرد نوعی طغیان را در خانواده خود احساس میکند و این بدترین نوع خشونت علیه مردان است.
یکی از دلایلی که باعث خشونت در بین زنان میشود تکرار خشونت از سوی مردان است.
در این هنگام زن از لحاظ جسمی، روحی و روانی آسیب میبیند در چنین وضعیتی زن با هدایت اطرافیان، سرزنشها
و حمایتهای خانواده و فرزندان میل به ایستادگی پیدا میکند که این موضوع به خشونت علیه مرد میانجامد.
ضعف اقتصادی، بیکاری، ندادن نفقه، خیانت شوهر به زن و اعتیاد از عوامل اصلی بروز خشونت از سوی زنان علیه
مردان است.
بسترهای خشونت و پرخاشگری در زنان
۱٫ازدواج نکردن: عدم تشکیل خانواده به ویژه در دختران اضطرابهایی مانند پراشتهایی، بیاشتهایی، اختلالات خواب و بسیاری از اختلالات روانی
یا روانتنی دیگر را پدید میآورد که از احتیاج به ارضای نیازهای غریزی و حل تعارضات خود ناشی میشود.
احساس تنهایی و نیاز به شریک زندگی، دختران را دچار اضطراب روانی زیادی میسازد و هر چه بر سن دختران
افزوده شود، احساس گناه آنان افزایش مییابد.
و عزت نفس آنان کم میشود.
نوعاً زنان از طریق ازدواج و ارزشگذاری شوهر، احساس عزت نفس بیشتری میکنند.
عدم ازدواج و بالا رفتن سن، معمولاً در دختران باعث ایجاد نیروی پرخاشگری میشود که نیاز به تخلیه دارد.
این تخلیه به دو صورت خودآزاری و یا دگرآزاری بروز میکند. در واقع هرچه دوره تجرد به طول انجامد بر
پریشانی و بهداشت روانی زنان، اثرات سوء دارد.
۲٫استقلالطلبی: استقلال طلبی در جامعه و خانواده، نوعی مقابله و حقخواهی به حساب میآید که در این استقلال طلبی ممکن
است زنان بسیاری از خصوصیات طبیعی و فطری خویش را نادیده بگیرند و این امر به تغییر رفتار و نوع
نگرش زنان به خود و جامعه منتهی میشود و روحیه پرخاشگری در آنان رشد میکند.
۳٫ناکامی و شکست: ناکامی یکی دیگر از علتهای بوجود آورنده رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگرانه است.
وقتی خواستهها و نیازهای زنان با آنچه به دست میآورند متناسب نباشد و واکنشهای نامناسب در مقابل اهداف و خواستهای
آنها بروز کند، پرخاشگری پدید میآید.
ناکامی زنان در ارتباطات انسانی، شکست و بنبست در زندگی، چشم و همچشمی در امور مادی، …
نوعاً بستر بروز چنین رفتارهایی در زنان است.
۴٫بیپروایی و خودنمایی: وفور تظاهرات جنسی به امنیت روحی و روانی زنان آسیبهای جدی و جبرانناپذیری میزند.
هر قدر بیپروایی و خودنمایی در زنان بیشتر شود میزان حجب و حیا کم میشود و روحیه جسارت و پرخاشگری
رشد میکند.
۵٫محرومیت: محرومیت اغلب منجر به پرخاشگری میشود.
پرخاشگری ممکن است متوجه فرد یا افرادی که آن را به وجود آوردهاند بشود یا حتی به جانب خود فرد
نیز متمایل گردد.
رفتار پرخاشگری، نوعی رفتار جبرانی است که در برابر محرومیتها و بازدارندهها از فرد سرمیزند.
این رفتار جبرانی به احساس خودکمبینی و تصور عدم لیاقت و کفایت بستگی دارد.
دلایل پرخاشگری زنان در جامعه
زمانی که زنان در جامعه و
خانواده با عدم ارضای خواستهها و نیازها روبهرو میشوند و به تعبیری، درکشان نمیکنند و آنان را به حساب نمیآورند،
خواه ناخواه به سوی رفتارهای غیرطبیعی کشیده میشوند.
محرومیت و ناکامی هنگامی روی میدهد که راه دستیابی به هدف بسته میشود یا دستیابی به هدف به تأخیر میافتد.
گرچه مشکلات محیطی، محدودیتهای اجتماعی و کم و کاستیهای شخصی هم ناکامی ایجاد میکنند، اما تعارضها یکی از خاستگاههای عمده
ناکامی است.
۶٫تداخل نقش زنان و مردان: تقابل و تداخل نقش زنانگی و مردانگی، توقع و انتظار بیش از حد توان و
قدرت از زنان را، در جامعه و خانواده در پی دارد.
و این در واقع نوعی القای بیهویتی به زنان میباشد، زیرا زیر سئوال بردن نقش زنانگی و انتظار برابری در
تمام جایگاههای زندگی، باعث تحریک عواطف و روحیات زنانه در غیر مسیر طبیعی میشود.
همچین تداخل نقش زنان و مردان نوعی سردرگمی را در میان زنان به وجود میآورد که بازتاب آن میتواند به
پرخاشگری بیانجامد.
تلقین زیست مردانه به زن، به منزلهی نابودی انسانیت و هستی او و پایمالی شرف و امتیازات انحصاری زن است.
۷٫عدم حضور در صحنهی اجتماع: حضور غیرفعال در صحنهی اجتماع و رویارویی با انواع ناهنجاریها و معضلات نیز میتواند روحیه
پرخاشگری و گستاخی را در زنان پدید آورد.
۸٫ترس و ناامنی: احساس ناامنی و اضطراب نسبت به محیط خارج از خانه میتواند استارت رفتار پرخاشگرانه در زنان باشد.
آزار زنان به صورتهای مختلف کلامی، فیزیکی، نوشتاری و دیداری و یا حتی به صورت مدرن آن یعنی مجازی، در
جوامع امروزی به وفور به چشم میخورد و جامعه ما نیز از آن مستثنی نیست.
یکی از پیامدهای طبیعی، ولی زیانبار آزارهای خیابانی، ایجاد احساس بدبینی در زنان نسبت به جنس مرد است.
احساس بدبینی گاه به تنفر میانجامد و زن را در موضع پرخاشگری نسبت به جنس مرد قرار داده و در
زندگی زناشویی اختلالاتی ایجاد میکند.
۹٫
تبلیغ زندگی مرفه: رسانههای جمعی در ایجاد چنین رفتاری در میان زنان تأثیر بسیاری دارند.
رسانهها با تبلیغات کالاهای رنگارنگ، زندگی مرفه را آرمان و هدف مخاطبان ترسیم میکنند، در حالی که این هدف با
شغل و درآمد مخاطبان قابل دسترسی نیست، در نتیجه میان اهداف و ابزار مشروع و معقول فاصله ایجاد میشود و
این وضعیت در نهایت منجر به خشونت و پرخاشگری میشود.
۱۰٫
بیقانونی: نادیده گرفتن قوانین و احکام مربوط به زنان باعث سرخوردگی و طغیان در زنان میشود و این نیز به
سهم خود یکی دیگر از عوامل پرخاشگری در زنان است.
بیشتر بدانید از دلایل پرخاشگری در خانم ها
۱. لوس کردن: بعضی از پدرها، نمیدانند چگونه باید پدری کنند یا به خود زحمتِ ایفا کردن
نقش پدری را نمیدهند. آنها در عوض، فرزندانشان را لوس و نازپرورده بار میآورند تا آنها
را به سمت خود جذب کنند و گاهی به این دلیل کودکان را اینگونه تربیت میکنند که
این روش، آسانتر از تحت نظم و ترتیب درآوردنِ آنها است.
۲. ایجاد یک الگوی نامناسب: ممکن است پدر الکلی باشد یا در تأمین زندگی ضعیف
عمل کند یا با همسر خود بدرفتاری کند یا از نظر جنسی به او خیانت کند. این مسئله
میتواند خشم بسیار زیادی را در دختر ایجاد کند و به تنفری تبدیل شود که او را از پدر خود جدا میکند.
۳. خشونت: بعضی از مردان با فرزندان خود با خشونت رفتار میکنند. دختران به محبت
ویژه نیاز دارند، مخصوصا زمانی که جوان هستند (و البته در تمام دورههای دیگر در زندگیشان).
۴. دوست نداشتن کودکان: بعضی از مردان (و بعضی از زنان) کودکان را دوست ندارند
و کودکان نیز، به آسانی این را حس میکنند. اگر مردی کودکان را دوست ندارد، در
وهلهی اول نباید صاحب فرزند شود. البته همین حالت نیز، برای زنان صادق است.
۵. بدرفتاری: بعضی از والدین با کودکان بدرفتاری میکنند و گاهی این کار را بدون آنکه
متوجه باشند، انجام میدهند. آزار جسمی شامل کتک زدن یا لمس کردنِ نامناسب
است. البته آزار عاطفی یا روانی شایعتر است و شامل دروغ گفتن، فریاد کشیدن،
بیتوجهی کردن، دستپاچه کردن، سرزنش کردن، تحقیر کردن یا دست انداختنِ کودک است.
iranhalls.com