دغدغه های دخترانه از دیروز تا امروز
در دنیای امروز زنان و دختران دغدغه های خاص خود را در زندگی
شخصی و روابط عاطفی خود دارند ما در این مطلب از پرشین وی
قصد داریم به بررسی دغدغه های دخترانه در زندگی
شخصی و جامعه بپردازیم تا انتهای این مطلب همراه ما باشید
دغدغه های دخترانه
مریم یگانه:گاهی وقتها زندگی برای ما آدمها آنقدر یکنواخت و تکراری میشود که فکر میکنیم از ازل همینطور بوده و
تا ابد هم همینطور خواهد بود.
در حالیکه نمیدانیم تا همین ۶۰-۵۰ سال پیش، زندگی مادربزرگها و مادرانمان ۱۸۰ درجه با زندگی امروز ما متفاوت بوده
است.
گاهی که صحبت از قدیم میشود و مادربزرگم تعریف میکند که در یک خانه بزرگ قدیمی که هر خانواده یک
اتاق در آن داشته است، زندگی میکرده است؛ نمیتوانم تصور کنم که چطور میشود خانهای به آن شلوغی را با
دیدگاهها و سلیقههای متفاوت تحمل کرد آن هم در شرایطی که من و برادرم با وجود اینکه هر کدام یک
اتاق جداگانه داریم نمیتوانیم یک روز را بیدعوا و سر و صدا سپری کنیم.
مادربزرگ میگوید: «آن موقع احترام بین اعضای خانواده حاکم بود.
کسی روی حرف بزرگتر حرف نمیزد و دخترها هم که اصلا حرف نمیزدند!» وقتی صحبت از گذشته میشود، مادربزرگ دوست
دارد ساعتها از آن حرف بزند و این بهترین فرصت است که ببینیم زندگی دختران ۷-۶ دهه پیش چگونه بوده
است.
** سر سوختهای که سبز شد مادربزرگم اهل ورامین است.
او دومین دختر یک خانواده ۸ نفری بود و به قول خودش عزیزدردانه پدر.
او تعریف میکند: «آن موقع همه آرزو داشتند فرزندشان پسر بشود و اگر کسی دختردار میشد همه برایش دلسوزی میکردند
و انگار که مصیبتی به او وارد شده باشد تسلیت میگفتند.
خیلیها حتی اسم زن و دخترشان را صدا نمیکردند و به آنها ضعیفه، منزل و…
میگفتند و اجازه نمیدادند آنها بهتنهایی از خانه خارج شوند اما پدر من از این دسته نبود و با اینکه
۵ دختر و یک پسر داشت هیچ فرقی بین یک دانه پسرش با ما نمیگذاشت.
» مادربزرگ به یاد آن روزها آهی میکشد و ادامه میدهد: «هر سال عید پدرم دست مرا میگرفت و با
هم به عید دیدنی میرفتیم.
دغدغه های دخترانه چه هستند
همه پدرم را شماتت میکردند که چرا با دخترت به این طرف و آن طرف میروی و حتی بعضی میگفتند
مگر سر سوختهات سبز شده است؟ اما پدرم به این حرفها توجهی نداشت و میگفت دختر و پسر نعمت خدا
هستند و فرقی ندارند.
بعدها که پدرم پیر و بیمار شد و من از او مراقبت میکردم پدرم میگفت کاش حالا اعضای فامیل اینجا
بودند و میدیدند که دختر عصای دست آدم است یا پسر.
» از مادربزرگ درباره زندگی دختران در آن دوره میپرسم و او میگوید: «ورامین یک شهر مذهبی بود و با
اینکه رضاخان در آن دوره تغییرات زیادی به وجود آورده بود اما مردم همچنان سنتهای خود را حفظ کرده بودند.
دخترها به ندرت از خانه خارج میشدند و اگر هم بیرون میرفتند چارقد سر میکردند و روبند میزدند.
تفریحاتشان هم بیشتر مربوط به کارهای خانهداری بود.
مثل گلدوزی و خیاطی و مربا و ترشی درستکردن و…
آن دوره دخترها خیلی هنرمند بودند و به تنهایی میتوانستند یک خانواده را اداره کنند، نه مثل حالا که تازه
روزی که به خانه شوهر میروند میخواهند یاد بگیرند که گاز را روشن کنند.
» حرف خانه شوهر که میشود مادربزرگ نگاهی به عکس پدربزرگ روی تاقچه میکند و میگوید: «وقتی ازدواجهای الان را
میبینم که خانواده پسر چندین بار میروند و میآیند و دختر و پسر با هم حرف میزنند و بعد تازه
تصمیم میگیرند که آیا با هم ازدواج کنند یا نه، تعجب میکنم.
دوره ما اصلا از این خبرها نبود.
با اینکه پدرم نسبت به خانوادههای دیگر کمتر سنتی فکر میکرد ولی به آداب و رسوم پایبند بود و من،
شوهرم را تا بعد از عقد ندیده بودم.
وقتی آنها به خواستگاریام آمدند، من از پشت در چای را به پدرم دادم و همانجا پشت در نشسته بودم
و به حرفهایشان گوش میدادم .
وقتی پدرم به آنها جواب مثبت داد، قلبم داشت از حلقم بیرون میآمد.
البته به پدرم اطمینان داشتم و میدانستم آدم خوبی را برایم انتخاب کرده است اما باز هم دلم میخواست خودم
هم میتوانستم در این مورد نظر بدهم ولی آن موقع از این خبرها نبود و دخترها جرات چنین کاری را
نداشتند.
نکات مهم پیرامون آرزو های زنانه
» این دبیرستانیها وقتی حرفهای مادربزرگم را برای دوستم، صدف تعریف میکنم، چشمهایش از تعجب گرد میشوند.
مادر صدف که شاهد حرفهای ماست، میگوید: «مادربزرگت راست میگوید.
شرایط زندگی دخترها امروز خیلی فرق کرده است.
الان شما به راحتی درس میخوانید و حتی برای ادامه تحصیل به شهرهای دیگر و یا به سر کار میروید.
در صورتی که ما برای درسخواندن سختیهای زیادی را متحمل میشدیم و به سختی میتوانستیم خانوادهمان را راضی کنیم تا
اجازه بدهند ما به مدرسه برویم.
خیلی از خانوادهها فقط پسرها را به مدرسه میفرستادند و دخترها را در خانه نگه میداشتند و میگفتند همان خانهداری
و بچهداری را یاد بگیرند، کافی است و بعد هم هنوز دست راست و چپش را نشناخته بود، مینشاندندش سر
سفره عقد و باید میرفت سر خانه و زندگیاش.» مادر صدف آلبوم دوره جوانیاش را نشانمان میدهد و تعریف میکند:«
من خیلی به درس خواندن علاقه داشتم .
بیشتر بدانید از انتظارات زنان از یک مرد ایده آل
زنان آرزو داردند همسر عاشق پیشه و حمایت گری داشته باشند که زمانی که از سر کار به خانه می آید، با یک شاخه گل یا با کلام دلنشین و آگاهانه به او محبت کند.
در هر زندگی زناشویی زنان و مردان آرزوهای متفاوتی دارند. در این مطلب می خواهیم آرزوهای زنانه را بیان کنیم که هر گز توسط مردان برآورده نمی شود.
زنان از مردان مغرور خوششان نمی آید
هر دختری از مردی که اعتمادبه نفس دارد خوشش می آید. این باعث می شود احساس امنیت و آسودگی کنند و هیچ چیز جذاب تر از این نیست. اما غرور به هیچ عنوان برایشان قابل تحمل نیست.
مردانگی را چال نکنید
هیچ زنی از مرد ضعیف خوشش نمی آید، این مخالف با طبیعت آن ها است. این بدان معنی نیست که او می خواهد شما مثل هرکول باشید، بلکه می خواهد با تصور ذهنی او از یک مرد مطابقت داشته باشید. او می خواهد این قدرت و احساس امنیت ناشی از آن را در حضور شما حس کند و دوست دارد شما باهوش و از قدرت ذهنی بالایی برخوردار باشید.
زنان مردانی را دوست دارند که فقط گوش می کنند
زنان چه می خواهند
بعد از یک روز پرمشغله تنها چیزی که زنان می خواهند این است که مردان به حرف هایشان گوش کنند. زن ها عاشق حرف زدن اند و احساساتشان را بیرون می ریزند. زنان به شما تکیه می کنند چون اعتماد دارند که می توانید حالشان را بهتر کنید. آنها می خواهند که صدای تلویزیون را قطع کنید، لیوانتان را بگذارید زمین و به ما گوش کنید.
زن ها نمی خواهند که همسرشان در مورد مسائل مهم به آن ها دروغ بگوید
آن ها می خواهند بخش مهمی از زندگی همسرشان، حتی مهم ترین بخش آن باشند. هر زنی می خواهد بداند در زندگی همسرش چه می گذرد و می خواهد که مرد زندگی اش به او اعتماد داشته باشد. در نگاه زنانه آن ها یک روح در دو بدن هستند، زندگی او و مرد زندگی اش یکی است. او می خواهد مرد زندگی اش طوری عمل کند که مجبور نباشد به خاطر کارهایی که کرده به او دروغ بگوید، اگر غیر از این باشد نشان دهنده این است که خطایی صورت گرفته است که باید پنهان شود. در واقع صداقت بهترین سیاست است. گفتن یک دروغ کوچک شاید الان کارتان را راه بیندازد اما مطمئن شوید که زن ها می فهمند و آنوقت دیگر پشیمانی سودی ندارد. از اینها مهمتر، خیانت نکنید و درموردش دروغ نگویید. این بزدلی است.
ایسنا و تهران امروز