جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

داستان جالب

داستان جالب | کوزه ترک خورده

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست…چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد…

داستان جالب | بوم خاکستری

,دخترک به همراه سایر همکلاسی ها سوار بر وانت به سوی آینده ای رنگی ، در حرکت است. فاطمه در سر آرزوی کسب مقام استانی در رشته نقاشی دارد ….

داستان جالب | دزدی ایمان

نقل است که در روزگاری نه چندان دور کاروانی از تجار بهمراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد. در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند…

داستان جالب | نمره ده نقاشی

پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه….

داستان جالب چند خارپشت دارید؟

خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو، مأوا گزینم و همخانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد….

داستان جالب | پرتاب پاره آجر

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ….

داستان جالب | انگشت و خیک

مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد …

داستان جالب | زندگی خروسی

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.

داستان جالب | امید بخش ترین آیه قرآن

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟

داستان جالب کرم ضد سیمان

وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه‌ام را تحویل دهند. فردی وارد شد و با لهجه‌ای ساده و روستایی پرسید: «کرم ضد سیمان دارین؟»…

داستان جالب | شهر دزدها

شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه …

داستان جالب | حفر چاه

مردی شروع به کندن یک چاه کرد. پس از حفر ده متر، هنوز به آب نرسیده بود. از رسیدن به آب ناامید شد و حفر چاه در جای دیگری را آغاز کرد. این بار پس از پانزده متر حفاری …

داستان جالب | حل مسائل

می‌گویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، با عجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته بود …

داستان جالب | طلبه جوان و دختر فراری

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید…

داستان جالب | آرایشگر آمریکایی و مهندس ایرانی

داستان جالب : آرایشگر آمریکایی و مهندس ایرانی در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سالها بچه دار نمی شد.او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند.بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد.پس از پایان کار، هنگامی […]

داستان جالب | وضعیت ایرانی ها در جهنم!

داستان جالب : وضعیت ایرانی ها در جهنم خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله ه‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏ اند؟» […]

داستان جالب | پدربزرگ کلاه فروش و میمونها

داستان جالب : پدربزرگ کلاه فروش و میمونها کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید.وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست.بالای سرش را نگاه کرد.تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.فکر کرد که چگونه کلاه ها را […]

داستان جالب | بخت بیدار و جادوگر

داستان جالب : بخت بیدار و جادوگر روزی روزگاری نه در زمان های دور ، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا می کرد ” بخت با من یار نیست ” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد .پیر خردمندی وی […]

داستان جالب | زورآزمایی خورشید و باد

داستان جالب : زورآزمایی خورشید و باد روزی خورشید و باد با هم در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری ابراز برتری می کرد.باد به خورشید می گفت که من از تو قوی تر هستم، خورشید هم ادعا می کرد که او قدرتمندتر است.گفتند بیاییم امتحان کنیم. در این فکر بودند که […]

فیلم پرشین وی
آرون گروپ
آرون گروپس