پنج شنبه, ۱۹ مهر , ۱۴۰۳
درخواست تبلیغات

شعر جادوی سکوت از اشعار فریدون مشیری

اشتراک:
فرهنگ و هنر و شعر
 شعر جادوی سکوت،فریدون مشیری من سکوت خویش را گم کرده‌ام!لاجرم در این هیاهو گم شدممن، که خود افسانه می‌پرداختم،عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!ای سکوت، ای مادر فریادها،ساز جانم از تو پرآوازه بود،تا در آغوش تو راهی داشتم، چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.در پناهت برگ و بار من شکفتتو مرا بردی به شهر یادهامن ندیدم […]



شعر جادوی سکوت،فریدون مشیری

من سکوت خویش را گم کرده‌ام!لاجرم در این هیاهو گم شدممن، که خود افسانه می‌پرداختم،عاقبت، افسانه‌ی
مردم شدم!ای سکوت، ای مادر فریادها،ساز جانم از تو پرآوازه بود،تا در آغوش تو راهی داشتم،

شعر جادوی سکوت از اشعارفریدون مشیری

چون شراب کهنه، شعرم
تازه بود.در پناهت برگ و بار من شکفتتو مرا بردی به شهر یادهامن ندیدم خوشتر از جادوی توای سکوت، ای
مادر فریادها!گم شدم در این هیاهو، گم شدمتو کجایی تا بگیری داد من؟گر سکوت خویش را می‌داشتمزندگی پر بود از
فریاد من!

راهپو

گردآوری:
برچسب ها:
اخبار مرتبط:
فیلم پرشین وی
ترک اعتیاد