برای اختلالات روانی چه روش درمانی مناسب است؟
مشکلات روانی در یک فرد می تواند گاهی خطرساز باشد و باید تحت درمان قرار بگیرد. اختلالات روانی را باید با روش های درمانی و گاهی دارو درمان کرد. امروز در این مطلب می خواهیم روش های درمانی مناسب برای درمان اختلالات روانی را برای شما عزیزان بازگو کنیم.
درمان اختلالات روانی
آنچه در مورد مشکلات روحی و اختلالات روانی ایجاد شده در یک فرد مطرح می باشد، غلبه بر مشکل روان شناختی
بوجود آمده فارغ از روش غلبه بر مشکل، یا به عبارت دیگر، استفاده از روان درمانی یا دارو درمانی می
باشد.
متاسفانه اظهار نظر های انجام شده در مورد درمان اختلالات روانی ، معمولا برخاسته از دیدگاه تخصصی پاسخ دهندگان به این
سوال می باشد، به همین دلیل برآن شدیم تا با نقل نظرات مختلف، به طرح مجدد این موضوع پرداخته و
از کاربران عزیزمان که با مشکلات روحی و روانی درگیر هستند بخواهیم که ضمن مطالعه مطلب تهیه شده، به بررسی
موضوع و آگاهی یافتن از روش های مختلف حل مشکل خود پرداخته و سپس با آگاهی کامل به متخصصین مربوطه
مراجعه نمایند.
مطمئنا فارغ از نوع روش انتخاب شده، مقبولیت و پذیرفتن رویکرد مورد نظر، بر ادامه راه و نتیجه گیری از
انتخاب بیمار موثر خواهد بود.
مزایای روان درمانی بر دارو درمانی
دارودرمانی برای درمان اختلالات روانی مزایا و معایب خاص خود را دارد در عین حال که سریع جواب میدهد اما در مقایسه با روان
درمانی اثرات کوتاه مدت تری دارد.
علاوه بر آن، عوارض احتمالی داروها را نباید نادیده گرفت.
اغلب مردم به دلیل اینکه دارودرمانی به مراتب، هزینههای بسیار پایین تری نسبت به روان درمانی دارد، سعی میکنند مشکلات
خود را با کمک دارو حل کنند.
اثرات روان درمانی معمولا پایدارند، اما آثار دارو سریع از بین میرود.
در روان درمانی بدون اینکه به دارو وابسته باشید یک سری مهارتهای خاص فرامی گیرید که به وسیله آنها بیماری
یا مشکل بتدریج کمرنگ میشود و در نهایت کاملاً از بین میرود.
در عین حال در پروسه روان درمانی شما با تجربه رابطهای انسانی، یک حامی هم پیدا میکنید و بهعنوان یک
مراجعه کننده میتوانید به طور کامل روی مشکل خود تمرکز و آن را کنترل کنید.
به نظر بشتر روان شناسان، چنانچه بیمه شامل جلسات روان درمانی شود، افراد همان ابتدا سراغ دارو نمیروند و سعی
میکنند از روش پایدارتر روان درمانی کمک بگیرند.
حل اختلالات روانی
آگاهی عملکرد های مختلف روان درمانی و دارو درمانی در حل اختلالات روانی
سخن گفتن در مورد اینکه در اختلالات روانی و بیماریهای اعصاب و روان کدام درمان ارجحیت دارد، بدون پرداختن به
علل ایجادکننده این اختلالات چندان عاقلانه به نظر نمیرسد.
تا زمانی که از علل و عوامل ایجادکننده یک مشکل آگاهی نداشته باشیم، قاعدتا ارائه راهحل آن یا ممکن نخواهد
بود یا در بهترین شرایط تیری خواهد بود در تاریکی که میتواند حداکثر، نقش مسکن داشته باشد…
اگر بخواهیم به سوال اساسی «دارودرمانی یا رواندرمانی؟» پاسخ دهیم، باید حداقل نگاهی اجمالی به علل ایجادکننده و عوامل دخیل
در اختلالات اعصاب و روان داشته باشیم تا با سهولت بیشتری بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم.
از گذشته تا امروز، آدمی در مواجهه با بیماریهای اعصاب تئوریهای مختلفی داشته و با توجه به نبود دانش کافی
در این زمینه، معمولا اختلالات روانی را به عوامل ماوراءالطبیعه نسبت میداده و با تصور علل متافیزیکی، برای درمان این
بیماریها به روشهایی مانند «جادو»، «دعا» و آیینهای خاصی برای خارج کردن عوامل خبیث و شیاطین و اجنه متوسل میشده
است اما با پیشرفت دانش بشری و آگاهی در مورد علل واقعی این اختلالات، استفاده از این نوع درمانها کمرنگتر
شدهاند.
بیماریها و درمان اختلالات روانی
در حال حاضر میدانیم که بیماریها و اختلالات روانی از مجموعهای از علل سهگانه «زیستی»، «روانی» و «اجتماعی» به وجود
میآیند که سهم هر کدام از علل فوق در افراد و بیماریهای مختلف، متفاوت است.
میخواهم این قضیه را با یک مثال ساده بیشتر روشن کنم.
اگر مکانی عاری از هر ماده قابلاشتعال را در نظر بگیریم، وجود یک چوب کبریت شعلهور حادثه مهمی به وجود
نخواهد آورد.
حتی اضافه کردن کمی ماده قابل اشتعال مانند نفت هم آتش خیلی بزرگی ایجاد نخواهد کرد فقط آن مقدار نفت
میسوزد و گرمایی تولید میکند اما اگر این مکان یک انبار چوب باشد، چطور؟ واضح است که اضافه کردن کمی
نفت و وجود چوب کبریتی شعلهور، یک آتشسوزی مهیب به راه خواهد انداخت.
اگرچه شاید تشبیه اختلالات روانی به این واقعه کمی سادهانگارانه باشد، اما میتواند درک ما را از این قضیه بهتر
کند.
به این مفهوم که نبود هر یک از عوامل سهگانه فوق «چوب کبریت، نفت و چوب» یا مانع آتشسوزی میشود
یا اینکه از ایجاد یک آتشسوزی بزرگ جلوگیری خواهد کرد.
عوامل سهگانه «زیستی، روانی و اجتماعی» هم تا حدودی همین حالت را دارند.
به فرض فقدان استعداد زیستی و ژنتیکی، عوامل روانی و اجتماعی نمیتوانند اختلال خیلی عمیق و وسیعی ایجاد کنند.
زمینه زیستی و ژنتیکی به تنهایی و در غیاب استرسهای روانی و اجتماعی شاید تا آخر عمر در حد یک
زمینه باقی بماند و اختلالی را به وجود نیاورد.
بد نیست نشانه های اختلالات شایع روانی را بدانید
در نظر داشته باشید که این چند اختلال، تنها انواع ناهنجاری های روانی نیست. در واقع تنوع این ناهنجاری ها در حدی زیاد است که ما فقط چند نمونه شایع از آنها را برای معرفی به شما انتخاب کرده ایم.
غمزده ها
بارزترین نشانه افسردگی اندوه شدید است. احساس اندوه باعث می شود فرد افسرده سخت و دیر لبخند بزند. زیاد گریه کند یا همیشه بغض داشته باشد و نتواند در حضور دیگران احساساتش را کنترل کند و بسرعت متاثر می شود.
بیمار افسرده مثل دیگران از زندگی لذت نمی برد. دلخوشی هایی که ممکن است آدم های سالم را سر ذوق بیاورد برای افسرده ها بی معناست.
او احساس بی ارزشی، مستاصل بودن و ناامیدی شدید می کند؛ خودش را به خاطر چیزهایی مقصر می داند که اصلا تقصیر او نبوده است.
این بیمار به ظاهر و محیط اطرافش بی توجه است. ممکن است سر و وضعی آشفته و کثیف پیدا کند. مدت ها حمام نرود و علاقه ای به مرتب کردن محل زندگی اش نداشته باشد.
او نمی تواند به وظایف و مسئولیت هایش عمل کند. اگر تحصیل می کند دچار افت تحصیلی می شود. اگر شاغل است عملکردش کاهش پیدا می کند و اگر خانه دار است نمی تواند امور منزل را مدیریت کند.
بیمار افسرده با کسی صمیمی نمی شود. دوستان نزدیک زیادی ندارد و ترجیح می دهد تنها باشد و معتقد است زندگی، پوچ و آینده، سیاه است و همیشه احساس نارضایتی دارد.
گاهی امکان دارد از خودکشی حرف بزند یا حتی اقدام به خودکشی کند. بشدت گوشه گیر است و همیشه گوشه دنج خانه را به هر جای دیگری ترجیح می دهد.
نشانه های اختلالات شایع روانی
ترسوها
بیمار مبتلا به فوبیا می ترسد، اما ترسش منطقی نیست؛ نامعقول است و دیگران از آنچه او از آن وحشت دارد، نمی هراسند. به همین دلیل به فوبیا، ترس بیمارگونه می گویند.
او ممکن است از حیوانات، آب، ارتفاع، تاریکی، زخم، خون، بیماری و مرگ شدیدا وحشت داشته باشد اما انواع ترس های عجیب فقط اینها نیست بیمار فوبیایی ممکن است از موقعیت های خاص نیز بترسد. برای مثال ممکن است بیماری از قرار گرفتن در جمع یا فضای بسته یا آسانسور یا فضای باز بترسد.
گاهی فعالیت های اجتماعی بیمار مبتلا به فوبیا به دلیل ترس هایش کاملا مختل می شود برای مثال فرض کنید او از ترس مبتلا شدن به بیماری مرموز، در خانه دست به سیاه و سفید نزند یا سرکار نرود چرا که می ترسد در راه گربه ای به او نزدیک شود یا مجبور باشد در اداره از آسانسور که از آن وحشت دارد استفاده کند.
امکان دارد بیمار تلاش کند شما را فریب دهد که مشکلی ندارد مثلا سعی کند برای ترسش دلایل ظاهرا منطقی بیاورد.
در یک پرونده روان شناسی، زنی شوهرش را قانع کرده بود که واقعا دیدن گربه برای او و خانواده اش بسیار خطرناک است و حتما اتفاق بدی برای آنها می افتد و داستان هایی هم از دوران کودکی و نوجوانی اش تعریف کرده بود که در آنها هر وقت حادثه بدی رخ داده بود گربه ای هم گوشه ای حضور داشت!بیمار مبتلا به ترس بیمارگونه، تظاهر نمی کند که می ترسد بلکه هراسش واقعی است و علائم جسمی هراس نیز به محض روبه رویی با عاملی که نسبت به آن ترس در او ظاهر می شود. برای نمونه امکان دارد دچار احساس تنگی نفس، لرزش اندام ها، تعرق و حالت تهوع شود.
آفتاب و دکتر سلام